قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۳
ای مر تو را گرفته بت خوشزبان زبون،
تو خوش بدو سپرده دل مهربان ربون
اندر حریم می نکند جان تو قرار
تا ناوری دل از حرم دلبران برون
برگیر دل ز بلخ و بنِه تن ز بهر دین
چون من غریب و زار به مازندران درون
زیرا که عیب و علت کندی کاردار
سوهان علاج داند کرد و فسان فسون
دنیا ز من بجست، چو من دین بیافتم
طاعت همیم دارد دندانکَنان کنون
گر سر برآوری ز گریبان دین حق
با ناکسان کله زن و با خاسران سرون
با اهل خویش گوهر دین تو روشن است
اینجاست مانده در کف بیگانگان نگون
با اهل علم و مرد خردمند کن، مکن
با مردمان خس به مثل با سگان سکون
ناید ز چوب کژّ ستون، گر تو راستی
دین را به جز تو نیست سوی راستان ستون
هشیار باش و راست رو و هر سوی متاز
در جوی و جرّ جهل چو این ماهیان هیون
مغزت تهی ز علم و معدهت از طعام پر
هل تا چو خر کنند پر این خربطان بطون
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای مر تو را گرفته بت خوشزبان زبون،
تو خوش بدو سپرده دل مهربان ربون
هوش مصنوعی: ای محبوب، تو که با زبان شیرینت دل همه را تسخیر کردهای، دل مهربان را به تو سپردهام.
اندر حریم می نکند جان تو قرار
تا ناوری دل از حرم دلبران برون
هوش مصنوعی: در فضای عشق و شراب، روح تو آرام نمیگیرد تا زمانی که دلت را از دامان دلبران رها کنی و به آزادی برسی.
برگیر دل ز بلخ و بنِه تن ز بهر دین
چون من غریب و زار به مازندران درون
هوش مصنوعی: دل را از بلخ برگیرد و جسم را به خاطر دین از جایی دیگر بگذارد. مانند من که غریب و آشفتهحال به مازندران آمدهام.
زیرا که عیب و علت کندی کاردار
سوهان علاج داند کرد و فسان فسون
هوش مصنوعی: زیرا که نقص و علت کندی کار را قابل درمان میداند و به شیوههای مختلف به درمان آن میپردازد.
دنیا ز من بجست، چو من دین بیافتم
طاعت همیم دارد دندانکَنان کنون
هوش مصنوعی: دنیا از من دور شد، چون من به ایمان و دیانت نائل آمدم، اکنون در حالتی هستم که با دندان قروچه به سر میبرم.
گر سر برآوری ز گریبان دین حق
با ناکسان کله زن و با خاسران سرون
هوش مصنوعی: اگر سر خود را از گریبان دین حق بالا بیاری، با انسانهای بیخود و پست رفتار خواهی کرد و با کسانی که در زندگی شکست خوردهاند، سر و کار خواهی داشت.
با اهل خویش گوهر دین تو روشن است
اینجاست مانده در کف بیگانگان نگون
هوش مصنوعی: با افرادی که به تو تعلق دارند، ارزش و روشنایی دین تو مشخص است، اما در میان بیگانگان و دور از خودیها، دچار سرنوشتی بد و ناگوار هستی.
با اهل علم و مرد خردمند کن، مکن
با مردمان خس به مثل با سگان سکون
هوش مصنوعی: با افراد دانشمند و خردمند دوست باشید، ولی با انسانهای بیخیال و احمق مانند سگان نمیتوانید همنشینی کنید.
ناید ز چوب کژّ ستون، گر تو راستی
دین را به جز تو نیست سوی راستان ستون
هوش مصنوعی: اگر پایهایای راست نباشد، هیچچیزی از ساخت درست و محکم برنمیآید. پس اگر تو به حقایق پایبند باشی، جز خودت کسی دیگر را در مسیر درست نخواهی یافت.
هشیار باش و راست رو و هر سوی متاز
در جوی و جرّ جهل چو این ماهیان هیون
هوش مصنوعی: مواظب باش و با صداقت رفتار کن و از سمت و سوی اشتباه منحرف نشو. در میان جهل، مانند این ماهیهای آشفته، نرو.
مغزت تهی ز علم و معدهت از طعام پر
هل تا چو خر کنند پر این خربطان بطون
هوش مصنوعی: اگر مغزت از علم خالی باشد و معدهات پر از غذا، مانند الاغی خواهی شد که فقط سنگینی میکند و فایدهای ندارد.
حاشیه ها
1403/02/13 07:05
جهن یزداد
هشیار باش و راست رو و هر سوی متاز
در جوی و جر جهل چو این ماهیان هیون
ناصرخسرو بسیار خوب واژگان پارسی را میدانسته از این سروده نیز پیداست معنی واژه هیون را میدانسته - ما میدانیم که به چه چیزی هیون میگویند معنی ان نمیدانیم