برگردان به زبان ساده
شاید که حال و کار دگر سان کنم
هرچ آن به است قصد سوی آن کنم
هوش مصنوعی: شاید من حال و وضعیت خود را تغییر دهم و به سمت چیزی بروم که برایم بهتر است.
عالم به ماه نیسان خرم شده است
من خاطر از تفکر نیسان کنم
هوش مصنوعی: در این زمان بهار و فصل جوانهزنی فرا رسیده و سرزمین به زندگی و زیبایی خوشحال است. من هم از دل مشغولیها و نگرانیها بیخبر شدهام و به شادیهای این روزها فکر میکنم.
در باغ و راغ دفتر دیوان خویش
از نثر و نظم سنبل و ریحان کنم
هوش مصنوعی: در باغ و دشت، دفتر شعر و نوشتههای خود را از گلها و گیاهان خوشبو پر میکنم.
میوه و گل از معانی سازم همه
وز لفظهای خوب درختان کنم
هوش مصنوعی: من از معانی زیبا میوه و گل میسازم و با واژههای خوش آهنگ مانند درختان، آنها را به تصویر میکشم.
چون ابر روی صحرا بستان کند
من نیز روی دفتر بستان کنم
هوش مصنوعی: وقتی که ابر بر روی دشتها میبارد و زمین را سیراب میکند، من هم همینطور بر روی کاغذ احساسات و افکارم را جاری خواهم کرد.
در مجلس مناظره بر عاقلان
از نکتههای خوب گلافشان کنم
هوش مصنوعی: در جمعی که در آن بحث و مناظره میشود، نکات خوبی را برای عاقلها مطرح میکنم.
گر بر گلیش گرد خطا بگذرد
آنجا ز شرح روشن باران کنم
هوش مصنوعی: اگر بر روی گلی خطای کوچکی رخ دهد، من آنجا با شفافیت و روشنی باران را توصیف میکنم.
قصری کنم قصیدهٔ خود را، درو
از بیتهاش گلشن و ایوان کنم
هوش مصنوعی: میخواهم شعر خود را به گونهای زیبا و باشکوه بسازم که در آن، از پارههایش مانند گلستانی سرسبز و فضای باز استفاده کنم.
جائی درو چو منظره عالی کنم
جائی فراخ و پهن چو میدان کنم
هوش مصنوعی: من در جایی زیبا و بزرگ نشستهام و میخواهم فضایی وسیع و باز مانند یک میدان بوجود آورم.
بر درگهش ز نادره بحر عروض
یکی امین دانا دربان کنم
هوش مصنوعی: من در درگاه او، که به مانند دریای نادر است، یکی از افراد مطمئن و دانا را به عنوان دربان قرار میدهم.
مفعول فاعلات مفاعیل فع
بنیاد این مبارک بنیان کنم
هوش مصنوعی: من این بنای خوشآوا را با قالب و ساختار خاصش به وجود میآورم.
وانگه مر اهل فضل اقالیم را
در قصر خویش یکسره مهمان کنم
هوش مصنوعی: سپس من تمام افراد بافضیلت و دانشمند را به خانه خود دعوت کرده و از آنان پذیرایی خواهم کرد.
تا اندرو نیاید نادان، که من
خانه همی نه از در نادان کنم
هوش مصنوعی: تا زمانی که نادانی وارد نشود، من هیچگاه خانهام را از در نادان نمیسازم.
خوانی نهم که مرد خردمند را
از خوردنیش عاجز و حیران کنم
هوش مصنوعی: میخواهم با هنر خود، فردی باهوش را طوری شگفتزده کنم که از خوردن غذا نیز ناتوان شود و در حیرت بماند.
اندر تن سخن به مثال خرد
معنی خوب و نادره را جان کنم
هوش مصنوعی: در درون کلامم، مانند دانهای با ارزش و نادر، معنی خوب و زیبایی را زنده میکنم.
گر تو ندیدهای ز سخن مردمی
من بر سخنت صورت انسان کنم
هوش مصنوعی: اگر تو از گفتار مردمی چیزی ندیدهای، من سخنت را چنان زیبا میسازم که مانند چهرهای انسانی جلوه کند.
او را ز وصف خوب و حکایات خوش
زلف خمیده و لب خندان کنم
هوش مصنوعی: میخواهم از زیباییهای او و داستانهای دلنشینش بگویم، مانند زلفهای پریشان و لبخند شیرینش.
معنیش روی خوب کنم وانگهی
اندر نقاب لفظش پنهان کنم
هوش مصنوعی: من زیبایی وجودم را به نمایش میگذارم و سپس او را در کلمات و عبارات پنهان میکنم.
چون روی خویش زی سخنآرم، به قهر
پشتش به پیش خویش چو چوگان کنم
هوش مصنوعی: وقتی که زیباییاش را میبینم و با او صحبت میکنم، با بیاعتنایی او را به سمت خود میکشم مثل اینکه او را مانند یک مهره شطرنج حرکت میدهم.
ور خاطرم به جائی کندی کند
او را به دست فکرت سوهان کنم
هوش مصنوعی: اگر فکر من به جایی برود و حواسم را پرت کند، با قدرت تفکر و توجه، آن را به مسیر درست هدایت میکنم.
جان را چو زنگ جهل پدید آورد
چون آینه ز خواندن فرقان کنم
هوش مصنوعی: وقتی که روح آدمی از زنگار جهل پاک شود، مانند آینهای میشود که با خواندن کتاب فرقان (قرآن) میتواند روشنایی و حقیقت را منعکس کند.
دشوار این زمانهٔ بد فعل را
آسان به زهد و طاعت یزدان کنم
هوش مصنوعی: در این زمانهٔ سخت و ناپسند، تلاش میکنم که به کمک ریاضت و بندگی خداوند، این کارهای دشوار را راحتتر انجام دهم.
دست از طمع بشویم پاک آنگهی
از خفته دست بر سر کیوان کنم
هوش مصنوعی: وقتی از آرزوها و خواستههای بیاساس رها شوم، آنگاه میتوانم بر فراز کیوان (زحل) دست بگذارم.
گر در لباس جهل دلم خفته بود
اکنون از آن لباسش عریان کنم
هوش مصنوعی: اگر دلم در خواب نادانی بود، حالا میخواهم آن را از این لباس نادانی رها کنم و برهنهاش کنم.
وین جسم بیفلاحت آسوده را
خیزم به تیغ طاعت قربان کنم
هوش مصنوعی: این جسم بیسرنوشت و ناتوان را رها کرده و با تیزکردن ارادهام، آمادهام تا در راه بندگی و اطاعت تقدیم کنم.
ور عیب من ز خویشتن آمد همه
از خویشتن به پیش که افغان کنم؟
هوش مصنوعی: اگر تمام عیبهای من از خودم ناشی شده، چرا باید به دیگران شکایت کنم؟
خیزم به فصل و رحمت یزدان حق
دشوار دهر بر دلم آسان کنم
هوش مصنوعی: در آغاز بهار، با رحمت خداوند بر خود میافزایم و با دلسردیهای زندگی به سادگی کنار میآیم.
اندر میان نیک و بد خویشتن
مانندهٔ زبانهٔ میزان کنم
هوش مصنوعی: در میان خوبی و بدیهایی که دارم، خودم را همانند یک وزنه میسنجم.
هر ساعتی به خیر درون پارهای
بفزایم و ز شرش نقصان کنم
هوش مصنوعی: هر لحظه در وجودم چیزی مثبت و خوب اضافه کنم و از محاسن و بدهیهای خود بکاهم.
تا غل و طوق و بند که بر من نهاد
در دست و پای و گردن شیطان کنم
هوش مصنوعی: من از هر گونه زنجیر و دیواری که شیطان بر من گذاشته، رهایی پیدا میکنم.
گر دیو از آنچه کرد پشیمان نشد
من نفس را ز کرده پشیمان کنم
هوش مصنوعی: اگر دیو از کارهایی که انجام داده پشیمان نشود، من نخواهم گذاشت نفس خودم از کارهایی که کرده پشیمان نشود.
گر نیست طاقتم که تن خویش را
بر کاروان دیو سلیمان کنم
هوش مصنوعی: اگر طاقت ندارم که خود را مانند کاروانی به دست دیو سلیمان بسپارم، پس چه باید بکنم؟
آن دیو را که در تن و جان من است
باری به تیغ عقل مسلمان کنم
هوش مصنوعی: من این دیو که در وجود و روح من است را با قدرت عقل و دانش درست هدایت میکنم.
از قول و فعل زین و لگامش نهم
افسار او ز حکمت لقمان کنم
هوش مصنوعی: من گفتار و رفتار او را تحت کنترل میگیرم و با توجه به حکمت لقمان، او را هدایت میکنم.
گر تو نشاط درگه جیلان کنی
من قصد سوی درگه رحمان کنم
هوش مصنوعی: اگر تو شادی و سروری را در دیار جیلان به وجود آوری، من به سوی درگاه خداوند رحمان خواهم رفت.
سوی دلیل حق بنهم روی خویش
تا خویشتن به سیرت سلمان کنم
هوش مصنوعی: به سمت حقیقت و دلیل مینگرم و تلاش میکنم خودم را به خوشسیرتی سلمان نزدیک کنم.
زی اهل بیت احمد مرسل شوم
تن را رهی و بندهٔ ایشان کنم
هوش مصنوعی: من از خانواده پیامبر احمد پیروی میکنم و پیکر خود را در این مسیر وقف میکنم و به خدمت آنها درمیآیم.
تا نام خویش را به جلال امام
بر نامهٔ معالی عنوان کنم
هوش مصنوعی: من میخواهم نام خود را به همراه شکوه و عظمت امام، در عنوان آثارم ذکر کنم.
زان آفتاب علم و دل خویش را
روشن به سان ماه به سرطان کنم
هوش مصنوعی: از آن خورشید دانش، نور و روشنی دل خود را مانند ماه در برج سرطان روشن میکنم.
وز برکت مبارک دریای او
دل را چو درج گوهر و مرجان کنم
هوش مصنوعی: از نعمتهای خوشبختی او، دل را مانند جواهر و مرجان دریا میسازم.
ای آنکه گوئیم به نصیحت همی
ک «این پیرهن بیفگن و فرمان کنم
هوش مصنوعی: ای کسی که به تو میگوییم از راه نصیحت که این لباس را رها کن و به من دستور بده.
تا سخت زود من چو فلان مر تو را
در مجلس امیر خراسان کنم»
هوش مصنوعی: من به زودی مانند آن شخص، تو را در محفل امیر خراسان مطرح و معروف خواهی کرد.
اندر سرت بخار جهالت قوی است
من درد جهل را به چه درمان کنم؟
هوش مصنوعی: در ذهن تو شعلهور شدن جهل و نادانی چنان قوی است که من نمیدانم چگونه میتوانم این درد نادانی را درمان کنم.
کی ریزم آبروی چو تو بیخرد
بر طمع آنکه توبره پر نان کنم؟
هوش مصنوعی: من هرگز آبرویم را به خاطر کسی که بیخود است و هیچ ارزش واقعی ندارد، نمیریزم و متوجه نیستم که به امید پر کردن شکم خود، این کار را بکنم.
ترکان رهی و بندهٔ من بودهاند
من تن چگونه بندهٔ ترکان کنم؟
هوش مصنوعی: ترکان، همانند راه نشاندهندهای برای من بودهاند و من از خود میپرسم که چگونه میتوانم به بندگی آنها درآیم؟
ای بد نصیحتا که تو کردی مرا
تا چون فلان خسیس و چو بهمان کنم
هوش مصنوعی: ای وای بر تو که نصیحتت مرا به جایی رساند که شبیه فلانی خسیس شوم و مانند بهمانی رفتار کنم.
گیتیت گربهای است که بچه خورد
من گرد او ز بهر چه دوران کنم
هوش مصنوعی: گربهای که بچهاش را خورده، حالا من دور و برش چه کار کنم؟
از من خسیستر که بود در جهان
گر تن به نان چو گربه گروگان کنم؟
هوش مصنوعی: در جهان کسی خسیستر از من وجود ندارد، اگر من تنم را برای نان همانند یک گربه گروگان بگذارم.
دین و کمال و علم کجا افگنم
تا خویشتن چو غول بیابان کنم؟
هوش مصنوعی: آیا میتوانم دین، کمال و علم را کنار بگذارم تا خود را همچون یک غول وحشتناک و بیرحم بسازم؟
از فضل تا چو غول بمانم تهی
پس من چگونه خدمت دیوان کنم؟
هوش مصنوعی: بنده از دانش و فضیلت خالی ماندهام، پس چگونه میتوانم به خدمت بزرگترها و مقامها برسم؟
این فخر بس مرا که به هر دو زبان
حکمت همی مرتب و دیوان کنم
هوش مصنوعی: این برای من افتخار بزرگی است که میتوانم به هر دو زبان دانش و حکمت، سخن بگویم و آثار خلق کنم.
جان را ز بهر مدحت آل رسول
گه رودکی و گاهی حسان کنم
هوش مصنوعی: در مواقعی که میخواهم از خاندان پیامبر مدح و ستایش کنم، جانم را فدای این کار میکنم و گاهی به شیوه رودکی و گاهی به سبک حسان این کار را انجام میدهم.
دفتر ز بس نگار و ز نقش سخن
برتر ز چین و روم و سپاهان کنم
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و طرحهای نگارین، تلاش میکنم که چیزی را بنویسم که از هر اثر هنری و فرهنگی دیگر چون چین، روم و سپاهان بالاتر باشد.
واندر کتاب بر سخن منطقی
چون آفتاب روشن برهان کنم
هوش مصنوعی: من در کتاب به گفتگوهای منطقی میپردازم و مانند آفتاب که همه جا را روشن میکند، استدلالهای خود را به وضوح بیان میکنم.
بر مشکلات عقلی محسوس را
بگمارم و شبان و نگهبان کنم
هوش مصنوعی: من بر روی مشکلات و چالشهای فکری خود تمرکز میکنم و آنها را مانند شبان و نگهبانی مراقبت میکنم.
زادالمسافر است یکی گنج من
نثر آنچنان و نظم از اینسان کنم
هوش مصنوعی: سفر به زندگیام گنجی است که از آن بهرهمند میشوم، به گونهای که نوشتههایم را به نظم و نثر تغییر میدهم.
زندانمؤمناست جهان، من چنین
زیرا همی قرار به یمگان کنم
هوش مصنوعی: این جهان برای مؤمن همچون زندان است و من به همین دلیل همیشه در تلاش هستم تا آرامش را به دست آورم.
تا روز حشر آتش سوزنده را
بر شیعت معاویه زندان کنم
هوش مصنوعی: من تا روز قیامت، آتش سوزان را بر پیروان معاویه در حبس و عذاب قرار میدهم.