قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷
به چه ماند جهان مگر به سراب
سپس او تو چون دوی به شتاب؟
چون شدستند خلق غره بدو
همه خرد و بزرگ و کودک و شاب؟
زانکه مدهوش گشتهاند همه
اندر این خیمهٔ چهار طناب
گر ندیدی طنابهاش، ببین
جملگی خاک و باد و آتش و آب
بر مثال یکی پلیته شدی
چند گردی به سایه و مهتاب؟
از چه شد همچو ریسمان کهن
آن سر سبز و تازه همچو سُداب
خوش خوش این گَندهپیر بیرون کرد
از دهان تو درّهای خوشاب
وآن نقاب عقیقرنگ تو را
کرد خوش خوش به زرّ ناب خضاب
چند گفتی و بر رباب زدی
غزل دعد بر صفات رباب
بس کن از قصهٔ رباب کنونک
زرد و نالان شدی چو رود رباب
چون نبینی که میبدرّندت
طمع و حرص و خوی بد چو کلاب؟
پس خویشت کشید پنجه سال
بر امید شراب و آب سراب
گر نهای مست، وقت آن آمد
که بدانی سراب را ز شراب
همه بگذشت بر تو پاک چو باد
مال و ملک و تن درست و شباب
وین ستمگر جهان به شیر بشست
بر بناگوشهات پرّ غراب
ماندی اکنون خجل، چو آن مفلس
که به شب گنج بیند اندر خواب
چشمت از خواب بیهشی بگشای
خویشتن را بجوی و اندریاب
سپس دین درون شو ای خرگوش
که به پرواز بر شدهاست عقاب
هر زمان برکشد به بام بلند
زین سیه چاه ژرفت این دولاب
آنگهیت ای پسر ندارد سود
با تن خویش کرد جنگ و عتاب
همه آن کن که گر بپرسندت
زان توانی درست داد جواب
گر بترسی ز تافته دوزخ
از ره طاعت خدای متاب
سوی او تاب کز گناه بدوست
خلق را پاک بازگشت و متاب
گنه ناب را ز نامهٔ خویش
پاک بستر به دین خالص ناب
ز آتش حرص و آز و هیزم مکر
دل نگهدار و چون تنور متاب
کآتش آز چون فروخته شد
کرد بایدْت روی خویش کباب
نیک بنگر به روزنامهٔ خویش
در مپیمای خاک و خس به خراب
با تن خود حساب خویش بکن
گر مقرّی به روز حشر و حساب
به حرام و خطا چو نادانان
مفروش ای پسر حلال و صواب
مرغ درویش بیگناه مگیر
که بگیرد تو را عُقاب عِقاب
ای سپرده عنان دل به خطا
تنت آباد و دل خراب و یباب
بر خطاها مگر خدای نکرد
با تو اندر کتاب خویش خطاب؟
همچو گرگان ربودنت پیشهست
نسبتی داری از کلاب و ذئاب
خوی گرگان همی کنی پیدا
گرچه پوشیدهای جسد به ثیاب
در ثیاب ربوده از درویش
کی به دست آیدت بهشت و ثواب
کارهای چپ و بلایه مکن
که به دست چپت دهند کتاب
تخم اگر جو بود جو آرد بر
بچهسنجاب زاید از سنجاب
خود نبینی مگر عذاب و عنا
چون نمائی مرا عنا و عذاب
چون از آن روز برنیندیشی
که بریده شود درو انساب؟
واندرو بر گناهکار، به عدل
قطره ناید مگر بلا ز سحاب
چونکه از خیل دیو نگریزی
در حصار مسبب الاسباب؟
بر پیِ اسپ جبرئیل برو
تا نگیردت دیو زیر رکاب
بس نماندهاست کآفتاب خدای
سر به مغرب برون کند زحجاب
تو ز غوغای عامه یک چندی
خویشتن را حذر کن و مشتاب
سپس یار بد نماز مکن
که بخفته است مار در محراب
که شود سخت زود دیو لعین
زیر نعلین بوتراب، تراب
بر ره دین حقّ، پیش از صبح
خوش همی رو به روشنی مهتاب
اندر این ره ز شعر حجت جوی
چو شوی تشنه با جلاب گلاب
نو عروسی است این که از رویش
خاطر او فرو کشید نقاب
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶: آن چیست یکی دختر دوشیزهٔ زیباقصیدهٔ شمارهٔ ۱۸: بر من بیچاره گشت سال و ماه و روز و شب
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به چه ماند جهان مگر به سراب
سپس او تو چون دوی به شتاب؟
هوش مصنوعی: جهان چه چیزی دارد جز سراب؟ و تو مانند کسی هستی که به سرعت در حال دویدن است.
چون شدستند خلق غره بدو
همه خرد و بزرگ و کودک و شاب؟
هوش مصنوعی: وقتی که همه مردم، چه بزرگ و چه کوچک، به او اعتماد کردند و فریب خوردند؟
زانکه مدهوش گشتهاند همه
اندر این خیمهٔ چهار طناب
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه همه در این خیمهٔ چهارگانه سرگشته و مبهوت شدهاند.
گر ندیدی طنابهاش، ببین
جملگی خاک و باد و آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر طنابهای او را نمیبینی، توجه کن که او از خاک، باد، آتش و آب تشکیل شده است.
بر مثال یکی پلیته شدی
چند گردی به سایه و مهتاب؟
هوش مصنوعی: شما به گونهای در حال تغییر و تحول هستید که خود را به شکل یک پارچه صاف و یکدست درآوردهاید. آیا تنها به تماشای زیباییهای زندگی، همانند سایهها و نور مهتاب، خواهید پرداخت؟
از چه شد همچو ریسمان کهن
آن سر سبز و تازه همچو سُداب
هوش مصنوعی: چرا آن سر سبز و تازه، مانند ریسمان کهنه شده است؟
خوش خوش این گَندهپیر بیرون کرد
از دهان تو درّهای خوشاب
هوش مصنوعی: این گندهپیر با لذتی خوش، زیباییهای جذابی را از دهان تو بیرون آورد.
وآن نقاب عقیقرنگ تو را
کرد خوش خوش به زرّ ناب خضاب
هوش مصنوعی: نقاب عقیقرنگ تو به زیبایی و زینت طلای خالص آراسته شده است.
چند گفتی و بر رباب زدی
غزل دعد بر صفات رباب
هوش مصنوعی: تو بارها در مورد نغمههای خوب صحبت کردی و بر روی ساز، شعری زیبایی را اجرا کردی.
بس کن از قصهٔ رباب کنونک
زرد و نالان شدی چو رود رباب
هوش مصنوعی: دیگر از داستانها و حرفهای غمانگیز دست بردار، چرا که حالا مانند ساز رباب زرد و ناامید به نظر میرسی.
چون نبینی که میبدرّندت
طمع و حرص و خوی بد چو کلاب؟
هوش مصنوعی: وقتی نمیبینی که طمع و حرص و رفتارهای ناپسند، تو را مثل سگها پارهپاره میکنند؟
پس خویشت کشید پنجه سال
بر امید شراب و آب سراب
هوش مصنوعی: سالها به امید نوشیدن شراب و آب، خود را به زحمت انداختهام.
گر نهای مست، وقت آن آمد
که بدانی سراب را ز شراب
هوش مصنوعی: اگر مست نیستی، وقت آن فرا رسیده که فرق میان سراب و شراب را درک کنی.
همه بگذشت بر تو پاک چو باد
مال و ملک و تن درست و شباب
هوش مصنوعی: همه چیز به سرعت از تو گذشت، مانند نسیم. مال و دارایی، بدن سالم و جوانی، همه اینها به سرعت از دست رفتند.
وین ستمگر جهان به شیر بشست
بر بناگوشهات پرّ غراب
هوش مصنوعی: این مصراع به این معناست که ظلم و ستم دنیا به زودی بر سر تو فرود خواهد آمد و تو نمیتوانی از آن فرار کنی. در اینجا به کنایه و توصیف اشاره شده که نشان میدهد چطور سرنوشت و مشکلات ممکن است بر تو تاثیر بگذارد.
ماندی اکنون خجل، چو آن مفلس
که به شب گنج بیند اندر خواب
هوش مصنوعی: اکنون شرمندهای، مانند فردی که در خواب گنجی را میبیند اما در واقعیت در فقر و تنگدستی به سر میبرد.
چشمت از خواب بیهشی بگشای
خویشتن را بجوی و اندریاب
هوش مصنوعی: چشمانت را از خواب غفلت باز کن، خودت را پیدا کن و به عمق وجودت پی ببر.
سپس دین درون شو ای خرگوش
که به پرواز بر شدهاست عقاب
هوش مصنوعی: سپس درون خود را سرشار از ایمان کن ای خرگوش، چرا که عقاب prepare خود را برای پرواز آماده کرده است.
هر زمان برکشد به بام بلند
زین سیه چاه ژرفت این دولاب
هوش مصنوعی: هر بار که این چرخ گردون، به بالای بلندش برود، از این چاه سیاه و عمیق بیرون میآید.
آنگهیت ای پسر ندارد سود
با تن خویش کرد جنگ و عتاب
هوش مصنوعی: ای پسر، جنگ و جدل با وجود خود هیچ فایدهای ندارد.
همه آن کن که گر بپرسندت
زان توانی درست داد جواب
هوش مصنوعی: همه کارهایی را که انجام میدهی بهگونهای باشد که اگر از تو پرسیدند، بتوانی به وضوح و درست درباره آنها توضیح بدهی.
گر بترسی ز تافته دوزخ
از ره طاعت خدای متاب
هوش مصنوعی: اگر از شعلههای دوزخ بترسی، از راه بندگی خدا دور نشو و به طاعت او ادامه بده.
سوی او تاب کز گناه بدوست
خلق را پاک بازگشت و متاب
هوش مصنوعی: به سوی او بازگرد که عشقش سبب میشود که انسان از گناه خود پاک شود و دیگر به آن بازنگردد.
گنه ناب را ز نامهٔ خویش
پاک بستر به دین خالص ناب
هوش مصنوعی: گناه پاک و بینقص را از نوشتههایم حذف کن و زندگیام را به آئین خالص و بدون آلودگی بسپارم.
ز آتش حرص و آز و هیزم مکر
دل نگهدار و چون تنور متاب
هوش مصنوعی: از آتش حرص و طمع و چوب نیرنگ دل خود را نگهدار و مانند تنور رفتار نکن.
کآتش آز چون فروخته شد
کرد بایدْت روی خویش کباب
هوش مصنوعی: زمانی که آتش آز و طمع خاموش شود، باید خود را برای عواقب آن آماده کنی و با عوارض آن مواجه شوی.
نیک بنگر به روزنامهٔ خویش
در مپیمای خاک و خس به خراب
هوش مصنوعی: خود را به دقت بررسی کن و نگذار که کوچکترین اشتباهات و نقصها تو را از هدفهایت دور کنند.
با تن خود حساب خویش بکن
گر مقرّی به روز حشر و حساب
هوش مصنوعی: با بدن خود به کارها و اعمالت رسیدگی کن، چون در روز قیامت و حسابرسی ممکن است که مسئلهات را تنها خودت باید حل کنی.
به حرام و خطا چو نادانان
مفروش ای پسر حلال و صواب
هوش مصنوعی: ای پسر، مانند نادانان به حرام و اشتباه مبادرت نکن؛ به چیزهای حلال و درست روی بیاور.
مرغ درویش بیگناه مگیر
که بگیرد تو را عُقاب عِقاب
هوش مصنوعی: مرغی که بیگناه است را نگیرید، زیرا ممکن است عواقب بدی برایتان داشته باشد.
ای سپرده عنان دل به خطا
تنت آباد و دل خراب و یباب
هوش مصنوعی: ای کسی که دل خود را به دست خطای عشق سپردی، بدنت آباد است ولی دلت ویران و خالی است.
بر خطاها مگر خدای نکرد
با تو اندر کتاب خویش خطاب؟
هوش مصنوعی: آیا ممکن است هنگام خطا کردن، خداوند به تو در کتابش اشاره کند؟
همچو گرگان ربودنت پیشهست
نسبتی داری از کلاب و ذئاب
هوش مصنوعی: مانند گرگان، کارشان دزدیدن است و تو نسبتی با سگها و گرگها داری.
خوی گرگان همی کنی پیدا
گرچه پوشیدهای جسد به ثیاب
هوش مصنوعی: اگرچه در ظاهرت خود را پوشاندهای، اما شخصیت و ذات واقعیات مانند گرگها آشکار است.
در ثیاب ربوده از درویش
کی به دست آیدت بهشت و ثواب
هوش مصنوعی: در دنیای مادی با ظواهر و ثروت، بهشت و پاداش واقعی هرگز به دست نمیآید.
کارهای چپ و بلایه مکن
که به دست چپت دهند کتاب
هوش مصنوعی: به کارهای نادرست و خلاف نپرداز، زیرا که در نتیجه، عواقب بدی را نصیبت میکنند.
تخم اگر جو بود جو آرد بر
بچهسنجاب زاید از سنجاب
هوش مصنوعی: اگر دانهای از جوی باشد، سنجاب هم از آن جوجهسنجاب خواهد آورد.
خود نبینی مگر عذاب و عنا
چون نمائی مرا عنا و عذاب
هوش مصنوعی: تنها زمانی میتوانی به خودت نگاهی بیندازی که عذاب و سختی را تجربه کنی، چون اگر من را به عنوان عذاب و رنج ببینی، تنها آن را به خودت میآوری.
چون از آن روز برنیندیشی
که بریده شود درو انساب؟
هوش مصنوعی: از زمانی که به این فکر نیفتی که در آن روز روابط خویشاوندی قطع خواهد شد؟
واندرو بر گناهکار، به عدل
قطره ناید مگر بلا ز سحاب
هوش مصنوعی: حکومت بر گناهکاران، بدون ظلم نخواهد بود، مگر اینکه مصیبت و بلا از آسمان بر آنان ببارد.
چونکه از خیل دیو نگریزی
در حصار مسبب الاسباب؟
هوش مصنوعی: وقتی از جمعیت دیوانه و غرق در گناه دور میشوی، چه دلیل است که به دامن کسی که همه چیز را تدبیر میکند، پناه نمیبری؟
بر پیِ اسپ جبرئیل برو
تا نگیردت دیو زیر رکاب
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که با داشتن حمایت و کمک الهی، با اطمینان و قدرت حرکت کن تا هیچ نیروی منفی نتواند تو را متوقف کند.
بس نماندهاست کآفتاب خدای
سر به مغرب برون کند زحجاب
هوش مصنوعی: دیگر زمان زیادی باقی نمانده که آفتاب خداوند از پرده خارج شده و در مغرب غروب کند.
تو ز غوغای عامه یک چندی
خویشتن را حذر کن و مشتاب
هوش مصنوعی: برای مدتی از سر و صدای مردم دوری کن و سریع نرو.
سپس یار بد نماز مکن
که بخفته است مار در محراب
هوش مصنوعی: بعد از او با یار خود نماز نخوان، چون در محراب مانند ماری خوابیده است.
که شود سخت زود دیو لعین
زیر نعلین بوتراب، تراب
هوش مصنوعی: اگر دیو بد و شوم را زیر پای بوتراب بگذاری، به راحتی بر او تسلط خواهی یافت.
بر ره دین حقّ، پیش از صبح
خوش همی رو به روشنی مهتاب
هوش مصنوعی: در مسیر حق و حقیقت، قبل از طلوع صبح، به سوی نور روشنی مانند ماه تابان حرکت کن.
اندر این ره ز شعر حجت جوی
چو شوی تشنه با جلاب گلاب
هوش مصنوعی: در این مسیر برای پیدا کردن دلیل و برهان از شعر، وقتی که تشنهای، باید مانند کسی باشی که با عطر گل، تشنگیاش را برطرف کند.
نو عروسی است این که از رویش
خاطر او فرو کشید نقاب
هوش مصنوعی: این عروس زیبایی است که به خاطر او، حجابش را کنار زده است.
حاشیه ها
1389/05/03 22:08
ناشناس
dar beite aval sepas che mani midahad? aya asle aan ze pas naboode
---
پاسخ: در متن چاپی «سپس» آمده نه «ز پس».
1399/08/09 11:11
ccc
سلام کسی معنی این قصیده رو داره لطفا راهنمایی کنه ممنون میشم