قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۵
اگر با خرد جفت و اندر خوریم
غمخور چو خر چندو تاکی خوریم؟
سزد کز خری دور باشیم ازانک
خداوند و سالار گاو و خریم
اگر خر همی کشت حالی چرد
چرا ما نه از کشت باقی چریم؟
چه فضل آوریم، ای پسر، بر ستور
اگر همچو ایشان خوریم و مریم
فرو سو نخواهیم شد ما همی
که ما سر سوی گنبد اخضریم
گر از علم و طاعت برآریم پر
از اینجا به چرخ برین بر پریم
به چرخ برین بر پرد جان ما
گر او را به خورهای دینپروریم
نهایم ایدری ما به جان و خرد
وگر چند یک چندگاه ایدریم
به زنجیر عنصر ببستندمان
چو دیوانگان زان به بند اندریم
بلی بندو زندان ما عنصر است
وگر چند ما فتنه بر عنصریم
به بند ستوری درون بستهایم
وگر چند بسته بدان گوهریم
به زندان پیشین درون نیستیم
نبینی که بر صورت دیگریم؟
نبینی که از بیتمیزی ستور
چو بی بر چنار است و ما بروریم؟
چو عرعر نگونسار مانده نهایم
اگر چند با قامت عرعریم
چرا بنده شدمان درخت و ستور؟
بیا تا به کار اندرون بنگریم
سزد گر چو این هر دو مشغول خور
نباشیم ازیرا که ما بهتریم
سر از چرخ نیلوفری برکشیم
به دانش که داننده نیلوفریم
به دانش رگ مکر و زنگار جهل
ز بن بگسلیم و ز دل بستریم
به بیداد و بیدادگر نگرویم
که ما بندهٔ داور اکبریم
اگر داد خواهیم در نیک و بد
به دادیم معذور و اندر خوریم
چو خود بد کنیم از که خواهیم داد؟
مگر خویشتن را به داور بریم!
چرا پس که ندهیم خود داد خود
ازان پس که خود خصم و خود داوریم؟
به دست من و توست نیک اختری
اگر بد نجوئیم نیک اختریم
اگر دوست داریم نام نکو
چرا پس نه نام نکو گستریم؟
همی سرو باید که خوانندمان
اگر چند خمیده چون چنبریم
نخواهیم اگر چند لاغر بویم
که فربه بداند که ما لاغریم
بیا تا به دانش به یک سو شویم
زلشکر وگر چند از این لشکریم
بیائید تا لشکر آز را
به خرسندی از گرد خود بشکریم
برآئیم بر پایهٔ مردمی
مر این ناکسان را به کس نشمریم
به دشمن نمائیم روشن که ما
به دنیا و دین بر سر دفتریم
ازیرا سر دفتریم، ای پسر،
که ما شیعت اهل پیغمبریم
به ریگ هبیر اندرون تشنهاند
همه خلق و ما برلب کوثریم
تو، ای ناصبی، گر زحد بگذری
به بیهوده گفتار، ما نگذریم
پیمبر سر دین حق است و ما
از این نامور تن مطیع سریم
اگر تو مر این قول را منکری
چنان دان که ما مر تو را منکریم
اگر تو بر این تن سری آوری
دگر سر بیاور که ما ناوریم
ز پیغمبر ما وصی حیدر است
چنین زین قبل شیعت حیدریم
ز فرزند او خلق را رهبری است
که ما بر پی و راه آن رهبریم
سر و افسر دین حق است و ما
چنین فخر امت بدان افسریم
اگر تو به آل نبی کافری
به طاغوت تو نیز ما کافریم
ملامت مکنمان اگر ما چو تو
بخیره ره جاهلی نسپریم
سپاس است بر ما خداوند را
که نه چون تو نادان و بد محضریم
به غوغای نادان چه غره شوی؟
چه لافی که «ما بر سر منبریم»؟
ز یاجوج و ماجوج مان باک نیست
که ما بر سر سد اسکندریم
اگر سگ به محرابی اندر شود
مر آن را بزرگی سگ نشمریم
چه باک است اگر نیست مان فرش و قصر
چو در دین توانگرتر از قیصریم؟
عزیزیم بر چشم دانا چو زر
به چشم تو در خاک و خاکستریم
علیمان اساس است و جعفر امام
نه چون تو ز دشت علی جعفریم
از اهل خراسان چه گویندمان
که گویند «ما کاتب و شاعریم»؟
اگر راست گویند گویند «ما
همه راوی و ناسخ ناصریم»
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر با خرد جفت و اندر خوریم
غمخور چو خر چندو تاکی خوریم؟
هوش مصنوعی: اگر با عقل و خرد خود هماهنگ شویم، چرا باید غم و غصه بخوریم؟ مانند الاغ بارکش، تا کی باید بار غم را به دوش بکشیم؟
سزد کز خری دور باشیم ازانک
خداوند و سالار گاو و خریم
هوش مصنوعی: اینجا اشاره شده است که از خری دور باشیم، زیرا خداوند و صاحب قدرت بر گاو و خر است. به معنای دیگر، در اینجا تأکید بر دوری از چیزهای بیارزش و بیپایه است، چرا که بر اساس اعتقاد به وجود یک قدرت بزرگتر، باید به تصمیمهای الهی و معنوی توجه داشته باشیم.
اگر خر همی کشت حالی چرد
چرا ما نه از کشت باقی چریم؟
هوش مصنوعی: اگر دیگران در زندگی خود به خوشی و لذت میپردازند، چرا ما نباید از آنچه برایمان مانده بهرهمند شویم؟
چه فضل آوریم، ای پسر، بر ستور
اگر همچو ایشان خوریم و مریم
هوش مصنوعی: ای پسر، چه نیکی و احترامی میتوانیم به حیوانات بدهیم اگر مانند آنها زندگی کنیم و مانند مریم، مادر عیسی، باشیم؟
فرو سو نخواهیم شد ما همی
که ما سر سوی گنبد اخضریم
هوش مصنوعی: ما هرگز به پایین نخواهیم رفت، زیرا ما به سوی آسمان و بالا نگاه میکنیم.
گر از علم و طاعت برآریم پر
از اینجا به چرخ برین بر پریم
هوش مصنوعی: اگر از دانش و اطاعت خود بهرهمند شویم، از اینجا به عالم بالا و آسمان میپریم.
به چرخ برین بر پرد جان ما
گر او را به خورهای دینپروریم
هوش مصنوعی: اگر در آسمان به دور ما بچرخد، روح ما را به او میسپاریم، اگر او را در خورشید دین پرورش دهیم.
نهایم ایدری ما به جان و خرد
وگر چند یک چندگاه ایدریم
هوش مصنوعی: ما به حقیقت و دانایی دست نیافتهایم و اگر هم به طور پیشپا افتادهای برسیم، تنها به مدت کوتاهی است.
به زنجیر عنصر ببستندمان
چو دیوانگان زان به بند اندریم
هوش مصنوعی: ما را مانند دیوانگان به زنجیر مواد طبیعی بستند و به همین دلیل در این قید و بند گرفتار آمدهایم.
بلی بندو زندان ما عنصر است
وگر چند ما فتنه بر عنصریم
هوش مصنوعی: بله، ما در واقع در دامی از عناصر قرار داریم، هرچند که ما خود باعث ایجاد مشکلات و جنگها هستیم.
به بند ستوری درون بستهایم
وگر چند بسته بدان گوهریم
هوش مصنوعی: ما درون محدودیتها و قیدهایی قرار داریم، اما با وجود این محدودیتها، به ارزش و مقام خود افتخار میکنیم.
به زندان پیشین درون نیستیم
نبینی که بر صورت دیگریم؟
هوش مصنوعی: ما در بند گذشتههای خود نیستیم و نمیتوانی ما را بر اساس ظاهری که داریم قضاوت کنی.
نبینی که از بیتمیزی ستور
چو بی بر چنار است و ما بروریم؟
هوش مصنوعی: آیا نمیبینی که به خاطر ناپاکی اسب، درخت چنار بیبرگ شده است و ما چطور در این شرایط به سر میبریم؟
چو عرعر نگونسار مانده نهایم
اگر چند با قامت عرعریم
هوش مصنوعی: ما در این دنیا مانند اسبهایی هستیم که برای آخرین بار در اراضی ناشناختهای ایستادهایم، با وجود اینکه از کافی نبودن تلاشهایمان آگاهیم.
چرا بنده شدمان درخت و ستور؟
بیا تا به کار اندرون بنگریم
هوش مصنوعی: چرا خود را زیر بار زندگی و وظایف همچون درخت و حیوان میدانیم؟ بیایید به عمق وجود و درون خود نگاهی بیندازیم.
سزد گر چو این هر دو مشغول خور
نباشیم ازیرا که ما بهتریم
هوش مصنوعی: اگر مانند این دو نفر مشغول خوشگذرانی و لذتجویی نباشیم، ایرادی ندارد، چرا که ما از آنها بهتر هستیم.
سر از چرخ نیلوفری برکشیم
به دانش که داننده نیلوفریم
هوش مصنوعی: به کمک دانش و علم، میتوانیم از چرخ زندگی و زمان بالا برویم و به حقیقت و شناخت عمیقتری دست پیدا کنیم، چرا که ما به واسطه علم و فهم خود، به فهم و آگاهی بالاتری دست یافتهایم.
به دانش رگ مکر و زنگار جهل
ز بن بگسلیم و ز دل بستریم
هوش مصنوعی: به کمک دانش، از فریب و آلودگی جهل رها میشویم و بر دلهای خود مسلط میگردیم.
به بیداد و بیدادگر نگرویم
که ما بندهٔ داور اکبریم
هوش مصنوعی: به ظلم و ظلمگران نگاه نکنیم، زیرا ما تابع و در خدمت قضاوت بزرگ هستیم.
اگر داد خواهیم در نیک و بد
به دادیم معذور و اندر خوریم
هوش مصنوعی: اگر در امور خوب و بد درخواست داد خواهیم، به ما عذر میگذارند و ما باید آن را بپذیریم.
چو خود بد کنیم از که خواهیم داد؟
مگر خویشتن را به داور بریم!
هوش مصنوعی: اگر خودمان بدی کنیم، از چه کسی توقع داریم که ما را قضاوت کند؟ آیا جز خودمان کسی هست که بتوانیم به او پاسخگو باشیم؟
چرا پس که ندهیم خود داد خود
ازان پس که خود خصم و خود داوریم؟
هوش مصنوعی: چرا باید خود را محاکمه کنیم و داور خود باشیم، در حالی که خودمان با خود دشمنی داریم؟
به دست من و توست نیک اختری
اگر بد نجوئیم نیک اختریم
هوش مصنوعی: خوشبختی و سرنوشت خوب به دست خود ماست؛ اگر بدبینانه بیندیشیم، زندگیمان بد خواهد بود.
اگر دوست داریم نام نکو
چرا پس نه نام نکو گستریم؟
هوش مصنوعی: اگر دوست داریم نام خوب و نیکی را، پس چرا آن را پخش و منتشر نمیکنیم؟
همی سرو باید که خوانندمان
اگر چند خمیده چون چنبریم
هوش مصنوعی: ما باید مانند سرو بلند باشیم و مورد احترام قرار بگیریم، هرچند که مانند چنبرها خمیده و کج باشیم.
نخواهیم اگر چند لاغر بویم
که فربه بداند که ما لاغریم
هوش مصنوعی: اگرچه ما لاغر هستیم، اما نمیخواهیم کسی این را درک کند و همیشه دوست داریم که به نظر بیاییم که به وزن و حجم بیشتری رسیدهایم.
بیا تا به دانش به یک سو شویم
زلشکر وگر چند از این لشکریم
هوش مصنوعی: بیا تا با هم به علم و دانش روی بیاوریم، وگرنه هرچند که از این جمع حاضریم، در واقع لشکری هستیم که باید از آن جدا شویم.
بیائید تا لشکر آز را
به خرسندی از گرد خود بشکریم
هوش مصنوعی: بیایید تا با شادی و خرسندی، لشکر آز و آرزوها را از دور خود دور کنیم و به پیروزی برسیم.
برآئیم بر پایهٔ مردمی
مر این ناکسان را به کس نشمریم
هوش مصنوعی: ما بر پایهٔ انسانیت و ارزشهای انسانی قیام میکنیم و این افراد نادان و بیارزش را به حساب نمیآوریم.
به دشمن نمائیم روشن که ما
به دنیا و دین بر سر دفتریم
هوش مصنوعی: ما به دشمنان خود نشان میدهیم که ما برای دنیا و دین خود جنگ میکنیم و تسلیم نمیشویم.
ازیرا سر دفتریم، ای پسر،
که ما شیعت اهل پیغمبریم
هوش مصنوعی: زیرا من سر دفترمان هستم، پسر، زیرا ما پیروان اهل پیامبریم.
به ریگ هبیر اندرون تشنهاند
همه خلق و ما برلب کوثریم
هوش مصنوعی: همه مردم در بیابان هبیر تشنهاند و ما در کنار رود کوثر سیراب و خوشحال هستیم.
تو، ای ناصبی، گر زحد بگذری
به بیهوده گفتار، ما نگذریم
هوش مصنوعی: اگر تو، ای دشمن ما، از مرز ادب و انصاف فراتر بروی و به سخنهای بیفایده بپردازی، ما هرگز از اصول خود عدول نخواهیم کرد.
پیمبر سر دین حق است و ما
از این نامور تن مطیع سریم
هوش مصنوعی: پیامبر رهبری است که حقیقت دین را به ما نشان میدهد و ما نیز از او پیروی میکنیم و تسلیم آموزههای او هستیم.
اگر تو مر این قول را منکری
چنان دان که ما مر تو را منکریم
هوش مصنوعی: اگر تو این قول را قبول نداری، بدان که ما هم تو را قبول نداریم.
اگر تو بر این تن سری آوری
دگر سر بیاور که ما ناوریم
هوش مصنوعی: اگر تو بیایی و بر این جسم بعلت خاصی تأکید کنی، دیگر مشکل و دردسر برای ما به وجود نیاور.
ز پیغمبر ما وصی حیدر است
چنین زین قبل شیعت حیدریم
هوش مصنوعی: از پیغمبر ما، وصی و جانشین او حضرت علی(ع) است. به همین خاطر، ما پیروان او و شیعه حضرت علی هستیم.
ز فرزند او خلق را رهبری است
که ما بر پی و راه آن رهبریم
هوش مصنوعی: از نسل او، رهبری برای مردم وجود دارد که ما دنبال مسیر و روش او هستیم.
سر و افسر دین حق است و ما
چنین فخر امت بدان افسریم
هوش مصنوعی: سر و افسر دین حق، ولی ما به عنوان پیروان این دین به آن افتخار میکنیم.
اگر تو به آل نبی کافری
به طاغوت تو نیز ما کافریم
هوش مصنوعی: اگر تو به خاندان پیامبر ایمان نداشته باشی، ما نیز به قدرتهای ستمگر اعتقادی نداریم.
ملامت مکنمان اگر ما چو تو
بخیره ره جاهلی نسپریم
هوش مصنوعی: ما را سرزنش نکن که اگر مانند تو مسیر نادانی را طی کنیم، بیهوده است.
سپاس است بر ما خداوند را
که نه چون تو نادان و بد محضریم
هوش مصنوعی: ما شکرگزار خداوند هستیم که ما را مانند تو نادان و بد قرار نداده است.
به غوغای نادان چه غره شوی؟
چه لافی که «ما بر سر منبریم»؟
هوش مصنوعی: چرا تحت تأثیر سر و صدای نادانها قرار بگیری؟ چه ادعایی داری که «ما بر سر منبر هستیم»؟
ز یاجوج و ماجوج مان باک نیست
که ما بر سر سد اسکندریم
هوش مصنوعی: ما نگران یاجوج و ماجوج نیستیم زیرا ما در کنار سد اسکندر قرار داریم.
اگر سگ به محرابی اندر شود
مر آن را بزرگی سگ نشمریم
هوش مصنوعی: اگر سگی به محراب وارد شود، نباید آن را به خاطر بزرگیش محترم بشماریم.
چه باک است اگر نیست مان فرش و قصر
چو در دین توانگرتر از قیصریم؟
هوش مصنوعی: چه اهمیتی دارد اگر ما فرش و قصر نداریم، وقتی که در دین نسبت به قیصر (امپراتور) ثروتمندتر هستیم؟
عزیزیم بر چشم دانا چو زر
به چشم تو در خاک و خاکستریم
هوش مصنوعی: ما برای انسانهای آگاه و دانا با ارزش و گرانبها هستیم، مانند طلا که در نظر تو در دل خاک و خاکستری است.
علیمان اساس است و جعفر امام
نه چون تو ز دشت علی جعفریم
هوش مصنوعی: علی پایه و اساس ماست و جعفر هم امام است، ولی ما از دشت علی به جانب جعفر میرویم.
از اهل خراسان چه گویندمان
که گویند «ما کاتب و شاعریم»؟
هوش مصنوعی: از مردم خراسان چه بگوییم که ادعا میکنند «ما نویسنده و شاعر هستیم»؟
اگر راست گویند گویند «ما
همه راوی و ناسخ ناصریم»
هوش مصنوعی: اگر حقیقت را بگویند، خواهند گفت: «ما همه داستانگویان و نویسندگان ماجرای ناتمامی هستیم.»