گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۴

این طارم بی‌قرار ازرق
بربود ز من جمال و رونق
وان عیش چو قند کودکی را
پیری چو کبست کرد و خربق
گوشم نشنود لحن بلبل
چون گشت سرم به رنگ عقعق
ای تاخته شصت سال زیرت
این مرکب بی‌قرار ابلق
با پشت چو حلقه چند گوئی
وصف سر زلفک معلق؟
یک چند به زرق شعر گفتی
بر شعر سیاه و چشم ازرق
با جد کنون مطابقت کن
ای باطل و هزل را مطابق
بیدار شو و به دست پرهیز
چون سنگ بگیر دامن حق
آزاد شد از گناه گردنت
هرگه که شدی به حق مطوق
حق نیست مگر که حب حیدر
خیرات بدو شود محقق
گیتی همه جهل و حب او علم
مردم همه تیره او مروق
آن عالم دین که از حکیمان
عالم جز ازو نشد مطلق
بی‌شرح و بیان او خرد را
مبهم نشود هگرز منطق
ابلیس برید ازان علاقت
کو گشت به دامنش معلق
در بحر ظلال کشتیی نیست
جز حب علی به قول مطلق
ای غرقه شده به آب طوفان
بنگر که به پیش توست زورق
غرقه شده‌ای به پیش کشتی
گر نیستی به غایت احمق؟
جز بی‌خردی کجا گزیند
فرسوده گلیم بر ستبرق؟
دیوانه شدی که می ندانی
از نقرهٔ پخته خام زیبق!
بشنو ز نظام و قول حجت
این محکم شعر چون خورنق
بر بحر مضارع است قطعش
طقطاق تنن تنن تنن طق

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این طارم بی‌قرار ازرق
بربود ز من جمال و رونق
هوش مصنوعی: این زیبایی شاداب و دل‌نشین از من گرفته شده و حالا دلم پر از بی‌تابی و اضطراب است.
وان عیش چو قند کودکی را
پیری چو کبست کرد و خربق
هوش مصنوعی: زندگی شیرین و لذت‌بخش کودکانه را مانند قند بگذارید، در حالی که پیری مانند کبد تلخ و ناگوار است.
گوشم نشنود لحن بلبل
چون گشت سرم به رنگ عقعق
هوش مصنوعی: وقتی که ذهنم مشغول و پر از فکر و نگرانی است، دیگر صدای دلنشین بلبل را نمی‌شنوم.
ای تاخته شصت سال زیرت
این مرکب بی‌قرار ابلق
هوش مصنوعی: ای که شصت سال بر این اسب بی‌قرار سوار بوده‌ای.
با پشت چو حلقه چند گوئی
وصف سر زلفک معلق؟
هوش مصنوعی: با پشت به حلقه‌ای همچون مو، چند بار باید در مورد زیبایی و ویژگی‌های آن ریسه‌مو صحبت کرد؟
یک چند به زرق شعر گفتی
بر شعر سیاه و چشم ازرق
هوش مصنوعی: چند خطی با زیبایی و فریبندگی گفتی، اما در نهایت بر شعر تاریک و چشمان آبی تمرکز کردی.
با جد کنون مطابقت کن
ای باطل و هزل را مطابق
هوش مصنوعی: با جدیت و جدایی از بیهودگی‌ها، خود را با واقعیت‌ها و حقایق هماهنگ کن.
بیدار شو و به دست پرهیز
چون سنگ بگیر دامن حق
هوش مصنوعی: از خواب بیدار شو و با دقت و احتیاط، مانند سنگی استوار، به اصول و حقیقت بچسب.
آزاد شد از گناه گردنت
هرگه که شدی به حق مطوق
هوش مصنوعی: هر وقت که به حقیقت پناه ببری و خود را به آن بسپاری، از هرگونه گناه و اشتباهی رها می‌شوی.
حق نیست مگر که حب حیدر
خیرات بدو شود محقق
هوش مصنوعی: حق تنها زمانی محقق می‌شود که محبت و عشق به حضرت حیدر (علیه‌السلام) در عمل و اعمال خیر به نمایش گذاشته شود.
گیتی همه جهل و حب او علم
مردم همه تیره او مروق
هوش مصنوعی: جهان پر از نادانی است و به عشق او، دانش مردم همواره در تاریکی است.
آن عالم دین که از حکیمان
عالم جز ازو نشد مطلق
هوش مصنوعی: عالم دینی که از حکیمان دیگر هیچ‌کس به بزرگی او نرسیده است.
بی‌شرح و بیان او خرد را
مبهم نشود هگرز منطق
هوش مصنوعی: بدون توضیحات و بیان روشن، عقل و خرد نمی‌تواند مسائل را به خوبی درک کند.
ابلیس برید ازان علاقت
کو گشت به دامنش معلق
هوش مصنوعی: ابلیس از آن علاقه و محبت فاصله گرفت، زیرا خود را به دامن آن وابسته و معلق یافت.
در بحر ظلال کشتیی نیست
جز حب علی به قول مطلق
هوش مصنوعی: در میان تردیدها و مشکلات، تنها چیزی که می‌تواند ما را نجات دهد و به ساحل برساند، عشق و محبت به علی (علیه‌السلام) است.
ای غرقه شده به آب طوفان
بنگر که به پیش توست زورق
هوش مصنوعی: به کسی که در مشکلات و سختی‌ها غرق شده است، نگاه کن که چگونه در برابر او یک قایق نجات حاضر است.
غرقه شده‌ای به پیش کشتی
گر نیستی به غایت احمق؟
هوش مصنوعی: اگر در آب غرق شده‌ای و تهدید به نابودی‌ات نزدیک است، مگر اینکه واقعاً احمق باشی، نمی‌توانی بی‌توجهی کنی و به خودت بی‌خیال باشی؟
جز بی‌خردی کجا گزیند
فرسوده گلیم بر ستبرق؟
هوش مصنوعی: تنها بی‌خردی است که در زندگی خود، دچار انتخاب‌های نادرستی می‌شود و بر روی چیزهای بی‌ارزش و کهنه پافشاری می‌کند.
دیوانه شدی که می ندانی
از نقرهٔ پخته خام زیبق!
هوش مصنوعی: دیوانه شده‌ای که نمی‌دانی از نقره‌ی پخت شده و خوش‌ساخت چه چیزی باید بخوابی.
بشنو ز نظام و قول حجت
این محکم شعر چون خورنق
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که سخنان و نظرات یک پیشوا و بزرگوار چقدر جدی و مفهومی است. شعر محکم و استوار مانند داستان‌های کهن و باارزشی است که به ما درس‌هایی می‌آموزد.
بر بحر مضارع است قطعش
طقطاق تنن تنن تنن طق
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی اشاره دارد که در دل دریا، صدایی شبیه به ضربه‌هایی از تن‌ها و تکان‌ها به گوش می‌رسد. این صداها می‌توانند نماد حرکت و فعالیت در سطح آب باشند که در کنار آرامش دریا، حس زندگی و پویایی را انتقال می‌دهند.

حاشیه ها

1396/01/10 21:04
محمد

یک نکته‌ی بسیار جالب درباره‌ی بیت آخر بگم: تصحیح بیت آخر احتمال قوی اشتباه است! دلیلم بر اساس نام‌گذاری بحرهای عروضی است، از دیرباز وزن: "مفعول مفاعلن فعولن" را از زیر دسته‌های بحرهزج می‌دانسته‌اند و تقسیم‌بندی می‌کرده‌اند، حال چگونه‌ است که شاعر ادیبی چون ناصرخسرو وزن شعر خود را و نام بحرش را اشتباه تشخیص بدهد و آن را جز بحر مضارع تشخیص بدهد بحر مضارع از زحافهای مفاعیلن و فاعلاتن ساخته می‌شود و حال آن که زحاف مفاعلن از فاعلاتن گرفته نمی‌شده، روی این حساب می‌توانم بگویم بیت آخر اشتباه است

1396/01/10 22:04
محمد

اضافه کنم که ناصرخسرو خود به عروض دانی خویش این چنین تفاخر می‌کند:
علم عروض از قیاس بسته حصاری است
نفس سخن گوی من کلید حصار است

1396/09/16 20:12
شهرام آرین

آقای میلاد عظیمی در مورد بیت پنجم عقیده دارند:زلف معلق که برگزیده نصرالله تقوی نیز بوده(دیوان،ص236 )در شعر شاعران مورد توجه ناصرخسرو؛یعنی کسایی(دیوان به تصحیح دکتر ریاحی )و عنصری(دیوان به تصحیح دکتر دبیر سیاقی )سابقه دارد.اما به نظر من این ضبط تحریف شده است و ضبط درست زلفک محلق است؛به معنی زلف حلقه حلقه است.این کلمه به همین معنا در بیتی از کسایی آمده است:آنکه به ضربت فرو گداخت چو ارزیر جوشن خرپشته را به درع محلق (جنگ عبدالکریم مداح،مورخ196 ).
پس با دلی آرام و ضمیری امیدوار بیت ناصرخسرو را چنین میخوانیم:
با پشت چو حلقه چند گویی؟ وصف سر زلف محلق

1396/09/16 20:12
شهرام آرین

اضافه کنم که زلف محلق با توجه به وزن شعر زلفک محلق باید خوانده شود که غلط تایپی اتفاق افتاده است.