برگردان به زبان ساده
وبال است بر مرد عمر درازش
چو عمر درازش فزود اندر آزش
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که طول عمر برای انسان میتواند بار سنگینی باشد، زیرا هر چه زندگی او بیشتر شود، مسئولیتها و مشکلات نیز بیشتر میشود. در واقع، افزایش عمر ممکن است به جای خوشحالی، باعث نگرانی و دشواریهای بیشتر شود.
سوی چشمهٔ شوربختی شتابد
کرا آز باشد دلیل و نهازش
هوش مصنوعی: اگر کسی به سوی چشمهٔ بدبختی برود، باید بداند که نشان این مسیر، احساس آز و آزردگی اوست.
هر آن ناز کغاز او آز باشد
مدارش به ناز و مخوان جز نیازش
هوش مصنوعی: هر زمانی که زیبایی و جذابیت او برانگیزنده است، نباید تنها به زیبایی او وابسته باشی و او را فقط به خاطر نیاز خود بخوانی.
به نازی کزو دیگری رنجه گردد
چه نازی که ناید بدین هیچ آزش؟
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و دلربایی کسی که باعث ناراحتی دیگران میشود، چقدر زیباست! که هیچکس نمیتواند به این زیبایی دست یابد.
به خواب اندر است، ای برادر، ستمگر
چه غره شدهستی بدان چشم بازش؟
هوش مصنوعی: ای برادر، تو که ستمگری، چرا به خودت مغرور شدهای وقتی که در خواب هستی و آگاه نیستی؟
کرا در زیان کسان سود باشد
نداند خردمند باز از گرازش
هوش مصنوعی: هر کسی که در ضرر دیگران منفعت ببیند، عقلش به او اجازه نمیدهد که از آن راه برگردد.
مکن چشم بر بد کنش بازو گردش
مگرد و مشو تا توانی فرازش
هوش مصنوعی: به کسی که رفتار نیکویی ندارد، ننگر و در کارهای او دخالت مکن و تا میتوانی از او دوری کن.
که در مهر او کینه بسته است ازیرا
که بسته است چشم دل این مهره بازش
هوش مصنوعی: آن کس که به عشق او دلی پر از کینه دارد، به خاطر آن است که دلش به شدت بر محبت او تاکید کرده و نمیتواند از آن چشم بردارد.
بده پند و خاموش یک چند روزی
یله کن بر این کرهٔ دور تازش
هوش مصنوعی: برای مدتی ساکت باش و به دیگران نصیحت کن. کمی استراحت کن و به دور و برت نگاهی بینداز.
که خود زود بندازد این شوم کره
بناگاه در چاه هفتاد بازش
هوش مصنوعی: این متن به این معنا است که فردی به طور ناگهانی و غیرمنتظره به وضعیتی نامناسب یا خطرناک گرفتار میشود، به طوری که این وضعیت از کنترل او خارج میگردد. به نوعی نشاندهنده شکنندگی یا عدم ثبات در شرایط زندگی است.
جهان فریبنده را نوش بر روی
چو زهر است در پیش و رنج است نازش
هوش مصنوعی: دنیا با همه زیباییها و جذابیتهایش، مانند شیری است که بر روی آن عسل وجود دارد، اما زیر این ظاهر زیبا زهر و رنج نهفته است. زندگی در این دنیا میتواند فریبنده و دلپذیر باشد، اما در واقع سختیها و مشکلاتی در پس این جذابیتها وجود دارد.
کرا داد چیزی کزو باز نستد؟
کرا برگرفت او که نفگند بازش؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که چیزی به دیگری داده است، آیا از او بازپسگیری نخواهد داشت؟ و اگر کسی چیزی را دریافت کرده و آن را از او بگیرد، آیا او نمیتواند دوباره آن را پس بگیرد؟ به طور کلی، به موضوع انتقال مالکیت و عدم بازگشت آن اشاره دارد.
جهان مار بدخوست منوازش از بن
ازیرا نسازدش هرگز نوازش
هوش مصنوعی: دنیا با ماهیت بدش، به من مهر و محبت نخواهد کرد، زیرا از عمق وجودش نمیتواند نسبت به من رحمت و نوازش داشته باشد.
نمازت برد گرش خواری نمائی
وزو خوار گردی چو بردی نمازش
هوش مصنوعی: هرگاه در نماز خود خوار و ضعیف به نظر بیایی، خود را خوارتر میکنی و با این کار، نمازی که خواندهای هم بیارزش میشود.
به راحت شدم من چو زو بازگشتم
درست است این قول و این است رازش
هوش مصنوعی: وقتی به آرامش رسیدم و از آن مکان دور شدم، به درستی میگوید که این گفته و این راز به همین شکل است.
نبینی که گر بازگشتی، به ساعت
به راحت بدل گشت رنج درازش
هوش مصنوعی: اگر نگاه کنی، میبینی که اگر دوباره به گذشته برگردی، ساعتها زحمت و رنج طولانی به آرامش تبدیل میشود.
زگیتی حذر ساز و با او دوالک
مباز و برون کن دل از چنگ بازش
هوش مصنوعی: از دنیا دوری کن و با آن نزاع مکن و دل خود را از چنگ آن رها ساز.
دل از راه دنیا به دین بازگردان
زعلم و عمل جوی زاد و جهازش
هوش مصنوعی: دل خود را از مسیر دنیایی به سمت دین بازگردان و به دنبال علم و عمل باش تا زاد و توشهات را فراهم کنی.
کند باز هرگز مگر دست طاعت
دری را که کردهاست عصیان فرازش؟
هوش مصنوعی: هرگز نمیتواند کسی که مرتکب نافرمانی شده، دستش را به سوی در طاعتی دراز کند.
اگر جانت مرکب ندارد ز دانش
مکن خیره رنجه به راه حجازش
هوش مصنوعی: اگر علم و دانش کافی نداری، بیهوده خودت را خسته نکن و به راههای سخت نرو.
دلت گر ز بیطاعتی زنگ دارد
هلا به آتش علم و طاعت گدازش
هوش مصنوعی: اگر دل تو به خاطر نافرمانی تیره و کدر شده، بهتر است با آتش دانش و فرمانبری آن را پاکسازی کنی.
کرا جامهٔ عز بربود دنیا
به دین باز گردد بدو اعتزازش
هوش مصنوعی: کسی که لباس عزت را از دست داده، اگر دنیا را به دست آورد، باز هم به آن مقام و شرافت واقعیاش بازمیگردد.
یکی خوب دیبا شمر دین حق را
که علم است و پرهیز نقش و طرازش
هوش مصنوعی: تعبیر این بیت به این معناست که فردی که در شناخت حقیقت دین و اصول آن مهارت دارد، مانند پارچهای خوب و زیبا است که نشاندهندهی علم و پرهیزکاری است. این شخص به وضوح و زیبایی ارزشهای معنوی را در زندگیاش به نمایش میگذارد.
کرا دست کوتاه یابی ز دانش
مشو فتنه بر مال و دست درازش
هوش مصنوعی: اگر به علم و دانش دسترسی نداشته باشی، دچار وسوسه و طمع بر مال و مقدسات دیگران مشو.
سزد گر ننازی تو بر صحبت او
وگر همچو نرگس بود پی پیازش
هوش مصنوعی: اگر در گفت و گوی او به خود بَنازی، خوب است؛ و اگر هم مانند نرگس، به خاطر پیازش محترم باشی.
کرا ره گشاده شود سوی دانش
حقیقت شود سوی دانا مجازش
هوش مصنوعی: هر کس که مسیرش به سوی علم و دانش باز شود، به حقیقت خود را نزدیکتر میکند و در این راه، دانایان از او بهرهمند میشوند.
و گر چند پنهان و معزول باشد
نداند سرافراز جز سرفرازش
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است کسی در خفا و دور از دید مردم باشد، اما تنها خود او است که میداند چه اندازه سرافراز و افتخارآفرین است.
که نادان همان خوی بد پیشت آرد
وگر پاره پاره ببری به گازش
هوش مصنوعی: اگر نادان باشی، همان خصوصیات منفیات را به تو میآورد و حتی اگر او را به شدت تکهتکه کنی، باز هم نمیتواند تو را ترک کند.
نسازد تو را طبع با گفتهٔ او
چو گفتار تو نوفتد طبع سازش
هوش مصنوعی: اگر با گفتار او طبع و حال تو تغییر نکند، حرفی که میزند تأثیری بر تو نخواهد داشت.
کسی کو به شهر محبت نیاید
بده سوی دشت عداوت جوازش
هوش مصنوعی: کسی که به شهر محبت نرود، بهتر است که بلیت ورود به دشت دشمنی را داشته باشد.
به حجت نگه کن که در دین و دنیا
چگونه است از این ناکسان احترازش
هوش مصنوعی: به دلیل بیاعتبار بودن افراد بیمعنا و بیفایده، باید در دین و دنیا به دلیل و دلیلنهادهای معتبر توجه کنی و از آنها دوری کنی.
حاشیه ها
بیخته پارسی
هر آن ناز کآغاز او آز باشد
مدارش به ناز و مخوان جز نیازش
به نازی کزو دیگری رنجه گردد
چه نازی که ناید بدین هیچ آزش؟
به خواب اندر است، ای برادر، ستمگر
چه خیره شدهستی بدان چشم بازش؟
کرا در زیان کسان سود باشد
نداند خردمند باز از گرازش
مکن چشم بر بد کنش بازو گردش
مگرد و مشو تا توانی فرازش
که در مهر او کینه بسته است ازیرا
که بسته است چشم دل این مهره بازش
بده پند و خاموش یک چند روزی
یله کن بر این کرهٔ دور تازش
جهان فریبنده را نوش بر روی
چو زهر است در پیش و رنج است نازش
کرا داد چیزی کزو باز نستد؟
کرا برگرفت او که نفگند بازش؟
جهان مار بدخوست منوازش از بن
ازیرا نسازدش هرگز نوازش
نمازت برد گرش خواری نمائی
وزو خوار گردی چو بردی نمازش
که نادان همان خوی بد پیشت آرد
وگر پاره پاره ببری به گازش