گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۲

پشتم قوی به فضل خدای است و طاعتش
تا دررسم مگر به رسول و شفاعتش
پیش خدای نیست شفیعم مگر رسول
دارم شفیع پیش رسول آل و عترتش
با آل او روم سوی او هیچ باک نیست
برگیرم از منافق ناکس شناعتش
دین خدای ملک رسول است و، خلق پاک
امروز امتان رسولند و رعیتش
گر سوی آل مرد شود مال او چرا
زی آل او نشد ز پیمبر شریعتش؟
بر بندهٔ تو طاعت تو نیست نیم از انک
پیغمبر تو راست ز طاعت بر امتش
گفتت که بنده را تو به بی‌طاعتی مکش
وانگه نکشتت ار تو نبودی به طاعتش
اندر حمایتی تو ز پیغمبر خدای
مشکن حمایتش که بزرگ است حمایتش
پیغمبر است پیش رو خلق یکسره
کز قاف تا به قاف رسیده است دعوتش
آل پیمبر است تو را پیش رو کنون
از آل او متاب و نگه‌دار حرمتش
فرزند اوست حرمت او چون ندانیش
پس خیره خیر امید چه داری به رحمتش؟
آگه نه‌ای مگر که پیمبر کرا سپرد
روز غدیر خم ز منبر ولایتش؟
آن را سپرد کایزد مر دین و خلق را
اندر کتاب خویش بدو کرد اشارتش
آن را که چون چراغ بدی پیش آفتاب
از کافران شجاعت پیش شجاعتش
آن را که همچو سنگ سر مره روز بدر
در حرب همچو موم شد از بیم ضربتش
آن را که در رکوع غنی کرد بی سؤال
درویش را به پیش پیمبر سخاوتش
آن را که چون دو نام نهادش رسول حق
امروز نیز دوست سوی خلق کنیتش
آن را که هر شریفی نسبت بدو کنند
زیرا که از رسول خدای است نسبتش
آن را که کس به جای پیمبر جز او نخفت
با دشمنان صعب به هنگام هجرتش
آن را که مصطفی، چو همه عاجز آمدند،
در حرب روز بدر بدو داد رایتش
شیری، مبارزی، که سرشته است کردگار
اندر دل مبارز مردان محبتش
در حربگه پیمبر ما معجزی نداشت
از معجزات نیز قوی‌تر ز قوتش
قسمت نشد به خلق درون دوزخ و بهشت
بر کافر و مسلمان الا به قسمتش
در بود مر مدینهٔ علم رسول را
زیرا جز او نبود سزای امانتش
گر علم بایدت به در شهر علم شو
تا بر دلت بتابد نور سعادتش
او آیت پیمبر ما بود روز حرب
از ذوالفقار بود و ز صمصام آیتش
گنج خدای بود رسول و، ز خلق او
گنج رسول خاطر او بود و فکرتش
هر کو عدوی گنج رسول است بی گمان
جز جهل و نحس نیست نشان سلامتش
شیر خدای را چو مخالف شود کسی
هرگز مکن مگر به خری هیچ تهمتش
شیر خدای بود علی، ناصبی خر است
زیرا همیشه می‌برمد خر ز هیبتش
هرک آفت خلاف علی بود در دلش
تو روی ازو بتاب و بپرهیز از آفتش
لیکن چو حرمت تو بدارد تو از گزاف
مشکن، ز بهر حرمت اسلام، حرمتش
اندر مناظره سخن سرد ازو مگیر
زیرا که نیست جز سخن سرد آلتش
چون علم نیستش که بگوید، جز این محال
چون بند سخت گشت چه چیز است حیلتش؟
دشنام دارد او همه حجت کنون ولیک
روزِ شمار که شنود این سست حجتش؟
دعوی همی کند که من اهل جماعتم
لیکن ز جمع دیو گشن شد جماعتش
ابلیس قادر است ولیکن به خلق در
جز بر دروغ و حیله‌گری نیست قدرتش
قیمت سوی خدای به دین است و خلق را
آن است قیمتی که به دین است قیمتش
نصرت به دین کن ای بخرد مر خدای را
گر بایدت که بهره بیابی ز نصرتش
غره مشو به دولت و اقبال روزگار
زیرا که با زوال همال است دولتش
دنیا به سوی من به مثل بی‌وفا زنی است
نه شاد باش ازو نه غمی شو ز فرقتش
نیک است ازان که نیک و بدش بر گذشتنی است
چیزی دگر همی نشناسم فضیلتش
زهر است نعمتش چو نیابد همی رها
از مرگ هر کسی که چشیده است نعمتش
با محنتش به نعمتش اندر مکن طمع
زیرا ز نعمتش نشود دور محنتش
شاید که همتم نبود صحبت جهان
چون نیست جز که مالش من هیچ همتش
بسیار داد خلعتم اول وزان سپس
از من یگان یگان همه بربود خلعتش
از روزگار و خلق ملولم کنون ازانک
پشتم به کردگار و رسول است و ملتش
بی‌حاجتم به فضل خداوند، لاجرم،
اندر جهان ز هر که به من نیست حاجتش
تا در دلم قران مبارک قرار یافت
پر برکتست و خیر دل از خیر و برکتش
منت خدای را که نکرده‌است منتی
پشتم به زیر بار مگر فضل و منتش
منت خدای را که به وجود امام حق
بشناختم به حق و یقین و حقیقتش
آن بی قرین ملک که جز او نیست در جهان
کز ملک دیو یکسره خالی است ملکتش
با طلعت مبارک مسعود او ز سعد
خالی است مشتری را در قوس طلعتش
یارب، به فضل خویش تو توفیق ده مرا
تا روز و شب بدارم طاعت به طاعتش
و اندر رضای او گه و بیگه به شعر زهد
مر خلق را به رشته کنم علم و حکمتش
مستنصری معانی و حکمت به نظم و نثر
بر امتت که خواند الا که حجتش؟

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پشتم قوی به فضل خدای است و طاعتش
تا دررسم مگر به رسول و شفاعتش
هوش مصنوعی: پشتم به قدرت و رحمت خداوند و اطاعت از او محکم است، مگر از طریق پیامبر و شفاعت او، هیچ‌گاه به کسی دیگر تکیه نمی‌کنم.
پیش خدای نیست شفیعم مگر رسول
دارم شفیع پیش رسول آل و عترتش
هوش مصنوعی: غیر از رسول خدا، در پیشگاه خداوند، کسی را ندارم که شفیع من باشد. شفیع من در حضور رسول، فقط اهل بیت و عترت او هستند.
با آل او روم سوی او هیچ باک نیست
برگیرم از منافق ناکس شناعتش
هوش مصنوعی: من به سوی او می‌روم و از جمعیت آل او هیچ ترسی ندارم، حتی اگر بخواهم شناشت را از فردی مکار و بی‌انصاف بگیرم.
دین خدای ملک رسول است و، خلق پاک
امروز امتان رسولند و رعیتش
هوش مصنوعی: خدای مالک دین را فرستاده و مردم امروز، پیروان پیامبر و زیر دستان او هستند.
گر سوی آل مرد شود مال او چرا
زی آل او نشد ز پیمبر شریعتش؟
هوش مصنوعی: اگر مال و ثروت کسی به خانواده‌اش تعلق نگیرد، پس چرا آن ثروت به خانواده پیامبر (ص) نرسید و در حقیقت، چرا شریعت او نیز به این خانواده نپرداخت؟
بر بندهٔ تو طاعت تو نیست نیم از انک
پیغمبر تو راست ز طاعت بر امتش
هوش مصنوعی: بندهٔ تو هیچ‌گونه اطاعتی از تو ندارد، چون نیمی از این اطاعت به پیغمبر تو برمی‌گردد که از اطاعت بر امت خودش است.
گفتت که بنده را تو به بی‌طاعتی مکش
وانگه نکشتت ار تو نبودی به طاعتش
هوش مصنوعی: گفتی که اگر بندگی‌ام را نادیده بگیری، من را نزن و اگر تو نبودید که از من اطاعت کنی، مرا نمی‌کشتی.
اندر حمایتی تو ز پیغمبر خدای
مشکن حمایتش که بزرگ است حمایتش
هوش مصنوعی: در پناه او قرار نگیری که خدایش بزرگ و باعظمت است.
پیغمبر است پیش رو خلق یکسره
کز قاف تا به قاف رسیده است دعوتش
هوش مصنوعی: پیامبری که به مردم دعوت می‌کند، همه جا و در تمام نقاط پراکنده شده و دعوتش از قاف تا قاف، یعنی از یک سرزمین تا سرزمین دیگر گسترش یافته است.
آل پیمبر است تو را پیش رو کنون
از آل او متاب و نگه‌دار حرمتش
هوش مصنوعی: تو نسل و فرزند پیامبر هستی، پس در حرکت و رفتار خود مراقب باش و حرمت او و خانواده‌اش را حفظ کن.
فرزند اوست حرمت او چون ندانیش
پس خیره خیر امید چه داری به رحمتش؟
هوش مصنوعی: اگر فرزند او را نشناسی، چگونه می‌توانی به رحمتش امیدوار باشی؟
آگه نه‌ای مگر که پیمبر کرا سپرد
روز غدیر خم ز منبر ولایتش؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آیا تو از واقعیت آگاهی نداری که پیامبر در روز غدیر خم چه چیزی را به عنوان ولایت و رهبری برای دیگران معرفی کرد؟ این اشاره به اهمیت و شکوه آن روز و همچنین به معنای رهبری و سرپرستی بعد از پیامبر دارد.
آن را سپرد کایزد مر دین و خلق را
اندر کتاب خویش بدو کرد اشارتش
هوش مصنوعی: او این کار را به خدا سپرد که دین و مردم را در کتاب خود مورد اشاره قرار داده است.
آن را که چون چراغ بدی پیش آفتاب
از کافران شجاعت پیش شجاعتش
هوش مصنوعی: آن کس که همچون چراغ در برابر آفتاب قرار بگیرد، نمی‌تواند با شجاعت کافران مقایسه شود.
آن را که همچو سنگ سر مره روز بدر
در حرب همچو موم شد از بیم ضربتش
هوش مصنوعی: کسی که مانند سنگ سخت و استوار است، در روز نبرد به خاطر ترس از ضربه حریفش مانند موم نرم و انعطاف‌پذیر می‌شود.
آن را که در رکوع غنی کرد بی سؤال
درویش را به پیش پیمبر سخاوتش
هوش مصنوعی: شخصی که در حال رکوع، به کسی که نیازمند است کمک می‌کند و بدون درخواست، در حضور پیامبر از سخاوت خود می‌گوید.
آن را که چون دو نام نهادش رسول حق
امروز نیز دوست سوی خلق کنیتش
هوش مصنوعی: کسی که خداوند او را پیامبر نامیده و امروز نیز دوستانش را به قلمرو ارتباط با مردم می‌کشاند.
آن را که هر شریفی نسبت بدو کنند
زیرا که از رسول خدای است نسبتش
هوش مصنوعی: این شخص به دلیل ارتباطش با رسول خدا، برای هر کسی که به او نسبت ناپسند دهد، شریف و محترم به شمار می‌آید.
آن را که کس به جای پیمبر جز او نخفت
با دشمنان صعب به هنگام هجرتش
هوش مصنوعی: آن کسی که هیچ کس غیر از او نتوانسته به جای پیامبر (ص) بخوابد، در زمان هجرت با دشمنان به سختی مبارزه کرده است.
آن را که مصطفی، چو همه عاجز آمدند،
در حرب روز بدر بدو داد رایتش
هوش مصنوعی: آن شخصی که پیامبر بزرگ، در روز بدر به او پرچم داد، زمانی که همه دیگران ناتوان و عاجز شدند.
شیری، مبارزی، که سرشته است کردگار
اندر دل مبارز مردان محبتش
هوش مصنوعی: شما همچون شیری هستید که خالق در دل انسان‌های جنگجو محبت و شجاعت را قرار داده است.
در حربگه پیمبر ما معجزی نداشت
از معجزات نیز قوی‌تر ز قوتش
هوش مصنوعی: در قبیله پیامبر ما، معجزه‌ای از معجزات دیگر به اندازه قوت او قوی‌تر نبود.
قسمت نشد به خلق درون دوزخ و بهشت
بر کافر و مسلمان الا به قسمتش
هوش مصنوعی: سرنوشت افراد، چه کافر و چه مسلمان، تنها به تقدیر و قسمت آنها بستگی دارد و هیچ‌کس نمی‌تواند از آن جدا شود یا تغییری در آن ایجاد کند. سرنوشت هر شخص در جهنم و بهشت به همان چیزی که برایش مقدر شده مربوط می‌شود.
در بود مر مدینهٔ علم رسول را
زیرا جز او نبود سزای امانتش
هوش مصنوعی: در شهر علم پیامبر، تنها او بود که شایسته پاسداری از امانت‌های الهی بود و هیچ کس دیگری چنین لیاقتی نداشت.
گر علم بایدت به در شهر علم شو
تا بر دلت بتابد نور سعادتش
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی علم را به دست آوری، به مکان‌های علمی برو و با یادگیری، نور سعادت را در دل خود حس کن.
او آیت پیمبر ما بود روز حرب
از ذوالفقار بود و ز صمصام آیتش
هوش مصنوعی: او نشانه پیامبر ما بود و در روز جنگ با ذوالفقار، سلاحش نمایانگر او بود.
گنج خدای بود رسول و، ز خلق او
گنج رسول خاطر او بود و فکرتش
هوش مصنوعی: گنج واقعی، پیامبری است که از جانب خدا آمده و ذهن و اندیشه او از مردم نشأت می‌گیرد.
هر کو عدوی گنج رسول است بی گمان
جز جهل و نحس نیست نشان سلامتش
هوش مصنوعی: هر کسی که دشمن گنج و ثروت پیامبر باشد، بدون شک نشانه‌ای جز نادانی و بدبختی ندارد.
شیر خدای را چو مخالف شود کسی
هرگز مکن مگر به خری هیچ تهمتش
هوش مصنوعی: اگر کسی در برابر شیر خدا (یعنی شخصیتی بزرگ و نیرومند) قرار گیرد، هرگز او را تحت فشار و تهمت قرار مده، جز اینکه مثل یک الاغ، نادان و بی‌خبر باشد.
شیر خدای بود علی، ناصبی خر است
زیرا همیشه می‌برمد خر ز هیبتش
هوش مصنوعی: علی مانند شیر است و در برابر ناصبی، که به معنای دشمنان اوست، مانند یک الاغ بی‌ارزش به نظر می‌رسد، زیرا علی به قدری بزرگ و باوقار است که ناصبی‌ها از او وحشت دارند و همیشه از بزرگی او می‌هراسند.
هرک آفت خلاف علی بود در دلش
تو روی ازو بتاب و بپرهیز از آفتش
هوش مصنوعی: هرکس که در دلش مخالفت با علی (علیه السلام) وجود داشته باشد، از او دوری کن و از خطر او بپرهیز.
لیکن چو حرمت تو بدارد تو از گزاف
مشکن، ز بهر حرمت اسلام، حرمتش
هوش مصنوعی: اما وقتی کسی به حرمت تو احترام می‌گذارد، برای حفظ احترام اسلام، به او آسیب نزن.
اندر مناظره سخن سرد ازو مگیر
زیرا که نیست جز سخن سرد آلتش
هوش مصنوعی: در بحث و گفت‌وگو، از سخن بی‌روح و بی‌محتوا دوری کن، چرا که آنچه را که به دست می‌آوری، تنها کلمات بی‌احساس و بی‌فایده خواهد بود.
چون علم نیستش که بگوید، جز این محال
چون بند سخت گشت چه چیز است حیلتش؟
هوش مصنوعی: وقتی که دانشی وجود ندارد که توضیح دهد، آیا به جز این غیرممکن، وقتی بند محکم شده است، چه راهی برای نجات وجود دارد؟
دشنام دارد او همه حجت کنون ولیک
روزِ شمار که شنود این سست حجتش؟
هوش مصنوعی: او به همه دشنام می‌دهد و در حال حاضر هیچ دلیلی برای حرف‌هایش نمی‌زند، اما آیا کسی که می‌شنود، می‌تواند به سستی استدلال‌های او توجه کند؟
دعوی همی کند که من اهل جماعتم
لیکن ز جمع دیو گشن شد جماعتش
هوش مصنوعی: او می‌گوید که من اهل جمع و جماعت هستم، اما در حقیقت به خاطر حضور دیو، جمعش از هم پاشیده شده است.
ابلیس قادر است ولیکن به خلق در
جز بر دروغ و حیله‌گری نیست قدرتش
هوش مصنوعی: ابلیس توانایی زیادی دارد، اما در ارتباط با مردم فقط می‌تواند از طریق دروغ و فریبکاری اثر بگذارد.
قیمت سوی خدای به دین است و خلق را
آن است قیمتی که به دین است قیمتش
هوش مصنوعی: ارزش انسان در نزد خداوند به میزان دین اوست و برای مردم نیز ارزش واقعی در دین آن‌ها نهفته است.
نصرت به دین کن ای بخرد مر خدای را
گر بایدت که بهره بیابی ز نصرتش
هوش مصنوعی: ای مرد دانا، اگر می‌خواهی از یاری خداوند بهره‌مند شوی، باید در حمایت از دین او تلاش کنی.
غره مشو به دولت و اقبال روزگار
زیرا که با زوال همال است دولتش
هوش مصنوعی: به لطف و خوش شانسی روزگار دلخوش نباش، زیرا که هر زمانی ممکن است این نعمت‌ها از بین بروند.
دنیا به سوی من به مثل بی‌وفا زنی است
نه شاد باش ازو نه غمی شو ز فرقتش
هوش مصنوعی: دنیا به عنوان یک زن بی‌وفا به من روی آورده است، پس نه باید از آن خوشحال باشم و نه به خاطر جدایی‌اش ناراحت شوم.
نیک است ازان که نیک و بدش بر گذشتنی است
چیزی دگر همی نشناسم فضیلتش
هوش مصنوعی: خوب است از آنچه که خوب و بدش گذراست، من هیچ چیز دیگری را نمی‌شناسم که به اندازه‌ی آن فضیلت داشته باشد.
زهر است نعمتش چو نیابد همی رها
از مرگ هر کسی که چشیده است نعمتش
هوش مصنوعی: نعمت او مانند زهر است؛ کسی که آن را چشیده باشد، هرگز از مرگ رهایی نخواهد یافت.
با محنتش به نعمتش اندر مکن طمع
زیرا ز نعمتش نشود دور محنتش
هوش مصنوعی: با سختی‌هایش به نعمت او امید نداشته باش، زیرا از نعمتش نمی‌توان جدا شد از سختی‌هایش.
شاید که همتم نبود صحبت جهان
چون نیست جز که مالش من هیچ همتش
هوش مصنوعی: شاید من اراده و همتی برای صحبت کردن درباره‌ی دنیا ندارم، چون آنچه در این دنیا وجود دارد فقط مال و ثروت است و من هیچ تلاشی برای آن نمی‌کنم.
بسیار داد خلعتم اول وزان سپس
از من یگان یگان همه بربود خلعتش
هوش مصنوعی: به خاطر زیادی ناپایداری و بی‌ثباتی که در زندگی‌ام وجود داشت، بارها و بارها از من چیزهایی گرفته شد و در نهایت همه آن چیزها را از من گرفتند.
از روزگار و خلق ملولم کنون ازانک
پشتم به کردگار و رسول است و ملتش
هوش مصنوعی: من از روزگار و مردم خسته و آزرده‌ام، چونکه پشتم به خداوند و پیامبر او و ملت ایشان گرم و مطمئن است.
بی‌حاجتم به فضل خداوند، لاجرم،
اندر جهان ز هر که به من نیست حاجتش
هوش مصنوعی: من به لطف خداوند نیاز خاصی ندارم، بنابراین در این دنیا از هر کسی که به من کمکی نمی‌کند، بی‌نیازم.
تا در دلم قران مبارک قرار یافت
پر برکتست و خیر دل از خیر و برکتش
هوش مصنوعی: وقتی قرآن در دلم جای گرفت، برکت و خوبی آن بر دلم اثر گذاشت و همه خیرها و برکت‌ها از آن نشأت می‌گیرد.
منت خدای را که نکرده‌است منتی
پشتم به زیر بار مگر فضل و منتش
هوش مصنوعی: سپاسگزارم خدایی را که بر گردنم بار منت نهاد و تنها بر من فضل و احسانش را نیکو کرده است.
منت خدای را که به وجود امام حق
بشناختم به حق و یقین و حقیقتش
هوش مصنوعی: سپاسگزارم از خداوند که به وجود امام راستین آشنا شدم و این آشنایی را با حق و یقین و حقیقت درک کردم.
آن بی قرین ملک که جز او نیست در جهان
کز ملک دیو یکسره خالی است ملکتش
هوش مصنوعی: آن پادشاهی که در دنیا هیچ شریکی ندارد، سرزمینش از وجود دیو و شر خالی است.
با طلعت مبارک مسعود او ز سعد
خالی است مشتری را در قوس طلعتش
هوش مصنوعی: چهره نورانی و خوش‌یمن او، باعث شده است که سیاره مشتری در زیبایی‌اش کم‌ثمر باشد و از لطف سعد برخوردار نگردد.
یارب، به فضل خویش تو توفیق ده مرا
تا روز و شب بدارم طاعت به طاعتش
هوش مصنوعی: ای پروردگار، از سر لطف و رحمتت به من توفیق بده که در روز و شب به عبادت و بندگی‌ات مشغول باشم.
و اندر رضای او گه و بیگه به شعر زهد
مر خلق را به رشته کنم علم و حکمتش
هوش مصنوعی: من در تلاش هستم تا در هر زمان و مکان، با استفاده از شعر و اندیشه‌های زاهدانه، مردم را به سوی علم و حکمت الهی هدایت کنم و آنها را به رضای خدا نزدیک‌تر سازم.
مستنصری معانی و حکمت به نظم و نثر
بر امتت که خواند الا که حجتش؟
هوش مصنوعی: آیا معانی و حکمت‌ها را به نظم و نثر برای تو بیان نکرد؟ پس چرا دلیلی بر ادعای خود نداری؟

حاشیه ها

با درود . دراین قصیده و قصاید نظیر آن ناصرخسرو در قالب یک انسان متشرع جلوه میکند اما هم او شطحیاتی دارد که بعضا بسیار بی باکانه بوده و در آنها بطور شفاف و صریح بسیاری از امور شرعی وحتا پاره ای از مسلمات شرع را به سخره میگیرد . باین قطعه بعنوان یک نمونه توجه کنید : مردکی را به دشت گرگ درید // زو بخوردند کرکس و دالان // این یکی ریست دربن چاهی // وان دگر ریست بر سر ویران // این چنین کس به حشر زنده شود ؟ // تیر بر ریش مردم نادان .

1397/07/02 05:10
فرحان تابان کیا

با سلام، در جواب جناب شجاع الدین باید بگم
اولا ناصر خسرو حکیم بزرگ ایرانی و مروج مذهب اسماعیلیه بوده که اعتقاد به معاد روحانی دارند نه جسمانی ناصر خصرو مشخصا درین بیت معاد جسمانی را به چالش کشیده نه اصل معاد را کما اینکه بسیاری از حکیمان ایرانی همچون بوعلی و حضرت ملاصدرا اعتقاد به معاد روحانی داشته اند که این نوع معاد متوجه جسم مثالی که همگون با ملکات جسم مادیست می باشد.
در ثانی در انتساب آن قطعه که فرمودید به حضرت ناصر خسرو شک هست نه جزم اما حتی اگر آن قطعه ازو باشد اصل معاد را متوجه نیست بلکه عنوان معاد را متوجه است.
با تشکر

1401/04/22 15:06
Parsa Heidary

لطفا ترجمه ی این قصیده را قرار دهید خواهش میکنم