قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲
خواهی که نیاری به سوی خویش زیان را
از گفتن ناخوب نگهدار زبان را
گفتار زبان است ولیکن نه مرا نیز
تا سود به یک سو نهی از بهر زیان را
گفتار به عقل است، که را عقل ندادند؟
مر گاو و خر و اشتر و دیگر حیوان را
مردم که سخن گوید زان است که دارد
عقلی که پدید آرد برهان و بیان را
پس بچهٔ عقل آمد گفتار و نزیبد
که بچهٔ عقل تو زیان دارد جان را
جان و خرد از امر خدایند و نهانند
پیدا نتوان کرد مر این جفت نهان را
تن جفت نهان است و به فرمانْت روان است
تاثیر چنین باشد فرمانِ روان را
فرمان روان جان و روان زی تو فرستاد
تا پروریَش ای بخرد جان و روان را
گر قابل فرمانی دانا شوی ورنی
کردی به جهنم بدل از جهل جنان را
زنهار به توفیق بهانه نکنی زآنک
معذور ندارند بدین خرد و کلان را
بشناس که توفیق تو این پنج حواس است
هر پنج عطا ز ایزد مر پیر و جوان را
سمع و بصر و ذوق و شم و حس که بدو یافت
جوینده ز نایافتن خیر امان را
دیدن ز ره چشم و شنیدن ز ره گوش
بوی از ره بینی چو مزه کام و زبان را
پنجم ز ره دست پساوش که بدانی
نرمی ز درشتی چو ز خز خار خلان را
محسوس بود هرچه در این پنج حس آید
محسوس مر این را دان معقول جز آن را
این پنج درِ علم از آن بر تو گشادند
تا باز شناسی هنر و عیبِ جهان را
اجسام ز اجرام و لطافت ز کثافت
تدویر زمین را و تداویر زمان را
ارکان و موالید بدو هستی دارند
تا نیر درو مشمر در وی حدثان را
این را که همی بینی از گرمی و سردی
از ترّی و خشکی و ضعیفی و توان را
گرمای حزیران را مر سردی دی را
مر ابر بهاری را مر باد خزان را
وین از پی آن نیست که تا نیست شود طبع
وین نیست عرض طالع علم سرطان را
قصد دبران نیست سوی نیستی او
یاریگر او دان به حقیقت دبران را
ترتیب عناصر نشناسی نشناسی
اندازهٔ هرچیز مکین را و مکان را
مر آتش سوزان را مر باد سبک را
مر آبِ روان را و مر این خاکِ گران را
وز علم و عمل هرچه تو را مشکل گردد
شاید که بیاموزی، ای خواجه، مر آن را
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱: پادشا بر کامهای دل که باشد؟ پارساقصیدهٔ شمارهٔ ۱۳: خداوندی که در وحدت قدیم است از همه اشیا
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خواهی که نیاری به سوی خویش زیان را
از گفتن ناخوب نگهدار زبان را
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی که به خودت آسیب برسانی، باید از بیان کلمات ناپسند خودداری کنی.
گفتار زبان است ولیکن نه مرا نیز
تا سود به یک سو نهی از بهر زیان را
هوش مصنوعی: صحبت کردن کار زبان است، اما برای من فرقی نمیکند؛ چرا که اگر به خاطر سودی، آسیبی را نادیده بگیری، نتیجهاش متفاوت خواهد بود.
گفتار به عقل است، که را عقل ندادند؟
مر گاو و خر و اشتر و دیگر حیوان را
هوش مصنوعی: گفتار به عقل بستگی دارد، اما آیا کسی را که عقل ندارد، میتوان پیدا کرد؟ حتی گاو و خر و شتر و سایر حیوانات نیز نمیتوانند به راستی صحبت کنند.
مردم که سخن گوید زان است که دارد
عقلی که پدید آرد برهان و بیان را
هوش مصنوعی: انسانها زمانی صحبت میکنند که عقل و اندیشهای دارند که به آنها اجازه میدهد دلیل و توضیحاتی را ارائه دهند.
پس بچهٔ عقل آمد گفتار و نزیبد
که بچهٔ عقل تو زیان دارد جان را
هوش مصنوعی: در نتیجه، نتیجهگیریهای نادرست و بیاساس میتواند برای جان انسان دردسرساز و مضر باشد.
جان و خرد از امر خدایند و نهانند
پیدا نتوان کرد مر این جفت نهان را
هوش مصنوعی: جان و عقل از خداوند سرچشمه میگیرند و نمیتوانیم این دو را که بهطور عمیق در وجود ما نهفتهاند، بهراحتی شناسایی و نمایان کنیم.
تن جفت نهان است و به فرمانْت روان است
تاثیر چنین باشد فرمانِ روان را
هوش مصنوعی: تن و روح انسان بهطور پنهانی با یکدیگر مرتبط هستند و روح تحت تأثیر فرمانهایی حرکت میکند. این ارتباط و تأثیر به همین شکل است که روح بر اساس دستوراتی که میگیرد، عمل میکند.
فرمان روان جان و روان زی تو فرستاد
تا پروریَش ای بخرد جان و روان را
هوش مصنوعی: فرماندهی روح و جان را به سوی تو فرستادم تا آن را پرورش دهی، ای خردمند.
گر قابل فرمانی دانا شوی ورنی
کردی به جهنم بدل از جهل جنان را
هوش مصنوعی: اگر با بصیرت و فهم درستی پذیرای فرمان باشی، در غیر این صورت، نادانی تو را به جهنم میکشاند و نعمتهای بهشت را از تو دور میکند.
زنهار به توفیق بهانه نکنی زآنک
معذور ندارند بدین خرد و کلان را
هوش مصنوعی: مراقب باش که بهانهای برای عدم موفقیت نیاوری، زیرا در این سن و سال کسی به این قبیل توجیهات توجه نمیکند.
بشناس که توفیق تو این پنج حواس است
هر پنج عطا ز ایزد مر پیر و جوان را
هوش مصنوعی: بدان که موفقیت تو به این پنج حس بستگی دارد و این پنج حس، عطای پروردگار است که هم به پیران و هم به جوانان ارزانی داشته شده است.
سمع و بصر و ذوق و شم و حس که بدو یافت
جوینده ز نایافتن خیر امان را
هوش مصنوعی: حواستان به حواس پنجگانهتان باشد؛ زیرا آنهایی که دنبال حقیقت میگردند، باید از نایافتن خیر و خوبی آگاه باشند.
دیدن ز ره چشم و شنیدن ز ره گوش
بوی از ره بینی چو مزه کام و زبان را
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسانها از طریق چشم و گوش خود دنیا را درک میکنند، اما نشانهها و احساسات عمیقتری وجود دارد که از راه حسها به ویژه بویایی و چشایی قابل تجربه هستند. به عبارتی، هر حس به نوعی درک خاصی از زندگی و تجربهها را به ما منتقل میکند.
پنجم ز ره دست پساوش که بدانی
نرمی ز درشتی چو ز خز خار خلان را
هوش مصنوعی: اگر پنجمی را از نزدیک مشاهده کنی، متوجه میشوی که نرمی و لطافت در برابر سختی و خشونت وجود دارد، مانند خارهایی که در دل باغ وجود دارد.
محسوس بود هرچه در این پنج حس آید
محسوس مر این را دان معقول جز آن را
هوش مصنوعی: هر چیزی که از طریق پنج حس ما قابل احساس باشد، واضح و درکشدنی است؛ اما بدان که غیر از اینها، چیزهایی هم وجود دارند که معقول و منطقی هستند و با حسهای ما قابل درک نیستند.
این پنج درِ علم از آن بر تو گشادند
تا باز شناسی هنر و عیبِ جهان را
هوش مصنوعی: این پنج درِ علم به روی تو باز شد تا بتوانی هنر و نواقص جهان را بشناسی.
اجسام ز اجرام و لطافت ز کثافت
تدویر زمین را و تداویر زمان را
هوش مصنوعی: اجسام از آسمانها و اجرام آسمانی نشأت میگیرند و لطافت و لطافتهای موجود در آنها از چیزهای سنگین و کثیف نشأت میگیرد. زمین و زمان نیز تحت تأثیر این تغییرات و تحولات هستند.
ارکان و موالید بدو هستی دارند
تا نیر درو مشمر در وی حدثان را
هوش مصنوعی: اجزای اصلی و موجودات در این جهان، از یک منبع و اساس به وجود آمدهاند که باید به آن توجه شود و در این میان، تغییرات و تحولاتی که در آن رخ میدهد نیز قابل تامل است.
این را که همی بینی از گرمی و سردی
از ترّی و خشکی و ضعیفی و توان را
هوش مصنوعی: آنچه که مشاهده میکنی از تغییرات دما، رطوبت و خشکی و همچنین از حالات ناتوانی و قدرت انسان است.
گرمای حزیران را مر سردی دی را
مر ابر بهاری را مر باد خزان را
هوش مصنوعی: گرمای فصل تابستان را با سردی دی ماه مقایسه نکن، ابرهای بهاری را با بادهای خزان یکسان ندراش.
وین از پی آن نیست که تا نیست شود طبع
وین نیست عرض طالع علم سرطان را
هوش مصنوعی: این گفته بیانگر این است که هدف از برخی مسائل و تفکرات، به دست آوردن آگاهی یا درکی عمیقتر از جزئیات زندگی و سرنوشت نیست. در واقع، این جملات به ما میگوید که حتی اگر ما به شناخت و فهم بیشتری دست یابیم، باز هم نمیتوانیم همه جوانب زندگی و تقدیر خود را کاملاً درک کنیم.
قصد دبران نیست سوی نیستی او
یاریگر او دان به حقیقت دبران را
هوش مصنوعی: منظور این است که هدف و مقصد همیشه به سمت ناپایداری و عدم وجود نیست؛ بلکه کسی که در صورت لزوم به او کمک میکند، واقعاً به حقیقت و واقعیت معنا میدهد.
ترتیب عناصر نشناسی نشناسی
اندازهٔ هرچیز مکین را و مکان را
هوش مصنوعی: ترتیب و چیدمان اجزا و عناصر را باید بشناسی، همچنین باید اندازه و مکان هر چیزی را درک کنی.
مر آتش سوزان را مر باد سبک را
مر آبِ روان را و مر این خاکِ گران را
هوش مصنوعی: آتش سوزان را برمیدارم، باد ملایم را میگیرم، آب روان را هم با خود میبرم و این خاک سنگین را نیز از جا تکان میدهم.
وز علم و عمل هرچه تو را مشکل گردد
شاید که بیاموزی، ای خواجه، مر آن را
هوش مصنوعی: اگر از علم و عمل مطلبی برایت دشوار شد، احتمالاً باید آن را یاد بگیری، ای آقا.
حاشیه ها
1402/10/23 15:12
امیرحسین صباغی
هرچه فکر میکنم معنا یا نوشتار درستی برای مصرع دوم این بیت نمیتوانم بیابم. اگر این پیام را میبینید و چاپ خوبی هم از دیوان ناصر خسرو در دست دارید حتما این بیت را بر برسید و اصلاح کنید.