قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۶
ای تو را آروزی نعمت و ناز
آز کرده عنان اسپ نیاز
عمرت از تو گریزد از پس آز
تو همی تاز در نشیب و فراز
بر در بخت بد فرود آید
هر که گیرد عنان مرکبش آز
چونکه سوی حصار خرسندی
نستانی ز شاه آز جواز؟
ز آرزوی طراز توزی و خز
زار بگداختی چو تار طراز
زانچه داری نصیب نیست تو را
جز شب و روز رنج و گرم و گداز
چون نپوشی، چه خز و چه مهتاب
چون نبوئی، چه نرگس و چه پیاز
با تو انباز گشت طبع بخیل
نشود هر کجا روی ز تو باز
رنج بیمال بهرهٔ تو رسید
مال بیرنج بهرهٔ انباز
آن نه مال است کهش نگهداری
تا نپرد چو باز بر پرواز
آن بود مال کهت نگه دارد
از همه رنجها به عمر دراز
بفزاید اگر هزینه کنیش
با تو آید به روم و هند و حجاز
نتواند کسیش برد به قهر
نتواند کسش برید به گاز
جز بدین مال کی شود بر مرد
به دو عالم در سعادت باز؟
کی تواند خرید جز دانا
به چنین مال ناز بیانداز؟
در نگنجد مگر به دل، که دل است
کیسهٔ دانش و خزینهٔ راز
گر بدین مال رغبت است تو را
کیسهت از حشوها بدو پرداز
کیسهٔ راز را به عقل بدوز
تا نباشی سخنچن و غماز
وز نماز و زکات و از پرهیز
کیسه را بندهای سخت بساز
چون به حاصل شودت کیسه و بند
به تو بدهم من این دلیل و جواز
بر کشم مر تو را به حبل خدای
به ثریا ز چاه سیصد باز
بنمایمت حق غایب را
در سرائی که شاهد است و مجاز
تا ببینی که پیش ایزد حق
ایستاده است این جهان به نماز
بنمایم دوانزده صف راست
همه تسبیحخوان بیآواز
چون ببینی از این جهان انجام
بشناسی که چیستش آغاز
این طریقی است کهش نبیند چشم
وین شکاری است کهش نگیرد باز
بر پی شیر دین یزدان رو
از پی خر گزافه اسپ متاز
این رمهٔ بیکرانه میبینی
کور دارد شبان و لنگ نهاز
گرد ایشان رمنده کرد مرا
از سر خان و مان و نعمت و ناز
چه کند مرد جز سفر چو گرفت
گرگ صحرا و مرغزار گراز؟
گر ستوهی ز «قال حدثنا»
سر به سر خدای دار فراز
که مرا دید رازدار خدای
حاجب کردگار بندهنواز
امت جد خویش را فریاد
از فریبنده زوبعهٔ هماز
خار یابد همی ز من در چشم
دیو بیحاصل دوالک باز
از سخنهای من پدید آمد
بر تن آستین حق طراز
سخنم ریخت آب دیو لعین
به بدخشان و جرم و یمگ و براز
مرد دانا شود ز دانا مرد
مرغ فربه شود به زیر جواز
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای تو را آروزی نعمت و ناز
آز کرده عنان اسپ نیاز
هوش مصنوعی: تو که آرزوی نعمت و ناز را در دل داری، افسار اسب نیازت را سخت گرفتهای.
عمرت از تو گریزد از پس آز
تو همی تاز در نشیب و فراز
هوش مصنوعی: زندگیات از تو دور میشود و پشت سر تو در فراز و نشیبها به سمت جلو حرکت میکند.
بر در بخت بد فرود آید
هر که گیرد عنان مرکبش آز
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگیاش به سمت مشکلات و بدبختیها برود، در نهایت دچار مصیبت و گرفتاری خواهد شد.
چونکه سوی حصار خرسندی
نستانی ز شاه آز جواز؟
هوش مصنوعی: وقتی به سوی دیوار خوشی میروی، چرا از شاه اجازهٔ ورود نمیگیری؟
ز آرزوی طراز توزی و خز
زار بگداختی چو تار طراز
هوش مصنوعی: از آرزوی زیبایی و لذت بهاری، چون تار و پود در آتش عشق ذوب شدی.
زانچه داری نصیب نیست تو را
جز شب و روز رنج و گرم و گداز
هوش مصنوعی: آنچه که تو از آن برخوردار هستی، جز روزها و شبها و زحمت و تلاشی که میکشی نصیبی برایت ندارد.
چون نپوشی، چه خز و چه مهتاب
چون نبوئی، چه نرگس و چه پیاز
هوش مصنوعی: اگر خود را پنهان نکنید، زیبایی شما مانند خز و نور ماه به چشم نخواهد آمد؛ و اگر خود را نشان ندهید، مانند نرگس و پیاز به چشم نخواهید آمد.
با تو انباز گشت طبع بخیل
نشود هر کجا روی ز تو باز
هوش مصنوعی: وقتی که تو در کنارم هستی، دل تنگی و بخل از بین میرود؛ هر جا که روی به تو باز کنم، احساس خوبی پیدا میکنم.
رنج بیمال بهرهٔ تو رسید
مال بیرنج بهرهٔ انباز
هوش مصنوعی: مشکلات و سختیهایی که از فقر و بیپولی به تو میرسد، در حقیقت نصیب تو شده است. اما کسی که با سرمایه و دارایی زندگی میکند، لذتی را که از تلاش و کوشش بهدست میآید، تجربه نمیکند.
آن نه مال است کهش نگهداری
تا نپرد چو باز بر پرواز
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چیزی که ارزش واقعی دارد، نباید به خاطر نگهداری و محافظت از آن، از زندگی و آزادی خود بگذریم. اگر چیزی به ما تعلق دارد، باید از آن بهرهبرداری کنیم و اجازه دهیم که به طبیعت خود ادامه دهد، نه اینکه آن را در قید و بند نگه داریم.
آن بود مال کهت نگه دارد
از همه رنجها به عمر دراز
هوش مصنوعی: دارایی حقیقی آن است که تو را از تمام مشکلات و سختیها در طول زندگی حفظ کند.
بفزاید اگر هزینه کنیش
با تو آید به روم و هند و حجاز
هوش مصنوعی: اگر هزینهای را صرف کنی، موجب افزایش آن خواهد شد و میتوانی به سفرهایی در مناطق مختلفی مانند روم، هند و حجاز بروی.
نتواند کسیش برد به قهر
نتواند کسش برید به گاز
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به زور او را بگیرد و هیچکس نمیتواند او را با ترفند از میان ببرد.
جز بدین مال کی شود بر مرد
به دو عالم در سعادت باز؟
هوش مصنوعی: به غیر از مال چه چیزی باعث میشود که انسان در این دو جهان به خوشبختی دست یابد؟
کی تواند خرید جز دانا
به چنین مال ناز بیانداز؟
هوش مصنوعی: کیست که بتواند این گنج با ارزش را خریداری کند جز کسی که دانا و آگاه به ارزش آن باشد؟
در نگنجد مگر به دل، که دل است
کیسهٔ دانش و خزینهٔ راز
هوش مصنوعی: فقط دل میتواند جایگاه واقعی دانش و اسرار باشد؛ زیرا دل مانند کیسهای است که پر از دانش و رازهاست.
گر بدین مال رغبت است تو را
کیسهت از حشوها بدو پرداز
هوش مصنوعی: اگر به این ثروت علاقهمندی، پس بهتر است که کیسهات را از چیزهای بیفایده پر نکنی.
کیسهٔ راز را به عقل بدوز
تا نباشی سخنچن و غماز
هوش مصنوعی: رازهایت را با عقل و درایت حفظ کن تا گرفتار سخنچینی و خیانت نشوی.
وز نماز و زکات و از پرهیز
کیسه را بندهای سخت بساز
هوش مصنوعی: از نماز و زکات و پرهیز، برای خود ثروتی محکم و مقاوم بساز.
چون به حاصل شودت کیسه و بند
به تو بدهم من این دلیل و جواز
هوش مصنوعی: وقتی که به موفقیت برسی و به ثروت دست پیدا کنی، من هم با کمال میل و دلگرمی، این دلیل و اجازه را به تو میدهم.
بر کشم مر تو را به حبل خدای
به ثریا ز چاه سیصد باز
هوش مصنوعی: من تو را به یاری خداوند از چاه عمیق میکشیدم و به اوج بلندی میرسانم.
بنمایمت حق غایب را
در سرائی که شاهد است و مجاز
هوش مصنوعی: به تو نشان میدهم حقیقتی پنهان را در مکانی که هم حضور دارد و هم نمادین است.
تا ببینی که پیش ایزد حق
ایستاده است این جهان به نماز
هوش مصنوعی: ببین که این جهان چقدر در برابر خداوند احترام گذاشته و در حال عبادت است.
بنمایم دوانزده صف راست
همه تسبیحخوان بیآواز
هوش مصنوعی: در اینجا، شاعر میگوید که میخواهم دوازده صف از افرادی که تسبیح میگویند و در حال عبادت هستند را به نمایش بگذارم، اما بدون اینکه صدایی از آنها بیاید. این تصویر نشاندهندهی صحنهای آرام و متمرکز بر عبادت است.
چون ببینی از این جهان انجام
بشناسی که چیستش آغاز
هوش مصنوعی: وقتی که ببینی پایان این جهان را، متوجه خواهی شد که آغاز آن چیست.
این طریقی است کهش نبیند چشم
وین شکاری است کهش نگیرد باز
هوش مصنوعی: این راهی است که هیچکس نمیتواند آن را ببیند و این شکار است که هیچ پرندهای نمیتواند به آن دست یابد.
بر پی شیر دین یزدان رو
از پی خر گزافه اسپ متاز
هوش مصنوعی: به دنبال پرچم و راه راست دین خدا برو و از دنبال بیهودهگوییها و سخنان بیاساس دوری کن.
این رمهٔ بیکرانه میبینی
کور دارد شبان و لنگ نهاز
هوش مصنوعی: این دستهٔ بزرگ و بینهایت را میبینی که شبانی نابینا دارد و چوپانی که لنگ است.
گرد ایشان رمنده کرد مرا
از سر خان و مان و نعمت و ناز
هوش مصنوعی: وجود آنها مرا از خانه و زندگی و نعمت و آسایش دور کرد.
چه کند مرد جز سفر چو گرفت
گرگ صحرا و مرغزار گراز؟
هوش مصنوعی: مرد هنگامی که در خطر قرار میگیرد، چه کار دیگری میتواند بکند جز اینکه به سفر برود و از موقعیت خطرناک دور شود؟ زمانی که روباه و گرگ در بیابان و جنگل او را تهدید میکنند، تنها راه نجاتش فرار و جستجوی جایی امنتر است.
گر ستوهی ز «قال حدثنا»
سر به سر خدای دار فراز
هوش مصنوعی: اگر از شنیدن مکرر صحبتهای تکراری خستهای، به خدای خود پناه ببر و به او اتکا کن.
که مرا دید رازدار خدای
حاجب کردگار بندهنواز
هوش مصنوعی: کسی که مرا دید، رازی را که خدا برایش آشکار کرده، نزد خودش نگهداشت و به من احترام گذاشت.
امت جد خویش را فریاد
از فریبنده زوبعهٔ هماز
هوش مصنوعی: اجتماع از فریبها و نیرنگهای طوفانزای دشمنان خویش را آگاه میسازد.
خار یابد همی ز من در چشم
دیو بیحاصل دوالک باز
هوش مصنوعی: خار از من در چشم دیو بیفایدهای پیدا میشود، مانند دوالک که به طور بیجهت باز میگردد.
از سخنهای من پدید آمد
بر تن آستین حق طراز
هوش مصنوعی: از گفتارهای من بر تن آستین حقیقتی نمایان شد.
سخنم ریخت آب دیو لعین
به بدخشان و جرم و یمگ و براز
هوش مصنوعی: حرف من همچون آب، دسیسههای شیطانی را به مناطق بدخشان، جرم، یمگ و براز پخش کرده است.
مرد دانا شود ز دانا مرد
مرغ فربه شود به زیر جواز
هوش مصنوعی: مرد باهوش از دانایی دیگران بهرهمند میشود، مثل این که مرغ چاق و سالم زیر سرپناه خوبی قرار میگیرد.

ناصرخسرو