شمارهٔ ۲ - در تهنیت عید به شاه ابوالمعالی
عید خجسته از حرم یار میرسد
بوئی ز دل به خانهٔ دلدار میرسد
برگیست ماحضر که به دولتسرای شاه
حقالقدوم از پی زوار میرسد
لیکن بدان دلیل که عام است لطف او
زانجا به چار گوشهٔ اقطار میرسد
رنجور راه بادیه را مرهم مراد
بر پای خسته و دل افگار میرسد
مهمانی خداست که آزاد و بنده را
دربار عام خلعت بسیار میرسد
میدان غنیمتش چو ندانی که در حضور
این غایب رسیده دگر بار میرسد
از اتصال کعبه و غوغای قافله
پیغام حشر و وعدهٔ دیدار میرسد
عید است عاشقان همه قریان ز جان کنید
دریای خون ز روی زمین بر روان کنید
روشن رهی که قبله بود انتهای او
آزاد بندهای که شود کعبه جای او
از زمزم آب خورده و چون آب در مقام
آسوده و حریم حرم متکای او
محراب چار رکن که دارالامان اوست
عرش مجید رشک برد از صفای او
آئینهای که قبلهٔ روی خلایق است
خالق نموده روی خود اندر لقای او
حاجی خدای را بتواند به کعبه دید
در راه اگر خدای بود رهنمای او
آن کز سر نیاز در این راه پای نهاد
تاج سر ملایکه شد خاک پای او
امسال اگر امیر نشد محرم حرم
کروبیان طواف کنند از برای او
آن مرتضای اعظم و مختار روزگار
کز رأی اوست روشنی کار روزگار
او عین عالم است که چون عین بر سر است
چشم جهانیان به جمالش منور است
عادل ابوالمعالی عالی که آسمان
با خاک راه در قدم او برابر است
با شوکت سکندر و اقبال یوسفی
با دانش پیمبر و مردیِ حیدر است
آلوده نیست دامنش از خون به صبح و شام
چون چرخ از آنکه پاکدل و پاک گوهر است
کمتر اسیر بند کمند وی اژدهاست
کمتر شکار نوک خندگش غضنفر است
ای سروری که از نظر و بخشش فلک
امروز هر مراد که خواهی میسر است
شمعیست مجلس تو که اندر هوای او
پروانهوار مرغ خرد سوخته پر است
ای عید ما ز دیدن روی مبارکت
نوروز واشکفته ز خوی مبارکت
شاها سعادت دو جهان در پناه توست
بخت از ملازمان در بارگاه توست
مه را قبای حسن از آن چاک میشود
کو در حجاب مانده ز طرف کلاه توست
رنگی که هست بر رخ آئینهٔ فلک
عکس سواد پرچم و گرد سپاه توست
بی آب روی چرخ چو چاهی است سرنگون
آنجا که حد و مرتبهٔ آب و جاه توست
بدخواه اگر ز مهر تو در تاب شد چه باک
اقبال همچو فتح و ظفر نیکخواه توست
گر دعوی کمال کند حسن خُلق تو
طبع کریم و همت عالی گواه توست
گردون به گوش مرکب تو میکند خطاب
کین کهکشان وسنبله در وجه کاه توست
ای عکس نعل اسب تو بر آسمان هلال
ز آنروی افتخار کند در جهان هلال
دولت تو را مزید و جهان بر مراد باد
جان حسود به رغم و طبع تو شاد باد
هر بستگی که با تو کند ششدر جهان
از نقش کعبتین سعادت گشاد باد
در راستی چو نرد به پایان رساندهای
اکنون حساب عمر تو هر دم زیاد باد
جزم تو در ثبات نگهبان خاک شد
عزم تو در شتاب عنان گیر باد باد
تو حاکمی و عدل و سخاوت از آن توست
کار تو بذل کردن و شغل تو داد باد
تو پادشاه مطلقی و هر کجا روی
فرمان ز تو، ز خلق جهان انقیاد باد
هر جا ادا کنند مدیح تو راویان
از نظم پاک ناصر و بزم تو باد
جاوید باد عمر تو ای شهسوار ملک
تا از مدار عمر تو باشد مدار ملک
شمارهٔ ۱ - در مدح سلطان جلالالدین هوشنگ شاه: صباح عید و روز نوبهار استشمارهٔ ۳ - صبح خیزان: صبحخیزان کز صفا جام مصفا بردهاند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عید خجسته از حرم یار میرسد
بوئی ز دل به خانهٔ دلدار میرسد
هوش مصنوعی: عید شادمانی از جایی که محبوبم حضور دارد، به من میرسد و بویی از دل به خانهٔ عاشق میآید.
برگیست ماحضر که به دولتسرای شاه
حقالقدوم از پی زوار میرسد
هوش مصنوعی: برگی است که به دربار پادشاهی میرسد و نشاندهندهای از احترامی است که به زائران داده میشود.
لیکن بدان دلیل که عام است لطف او
زانجا به چار گوشهٔ اقطار میرسد
هوش مصنوعی: با این حال، به خاطر اینکه محبت او به همه جا میرسد، این لطف به چهار سوی دنیا پخش شده است.
رنجور راه بادیه را مرهم مراد
بر پای خسته و دل افگار میرسد
هوش مصنوعی: کسی که در مسیر سختی و سختکوشی قدم میزند، در نهایت به آرامش و خواستههای خود میرسد و دلش شاد میشود.
مهمانی خداست که آزاد و بنده را
دربار عام خلعت بسیار میرسد
هوش مصنوعی: مهمانی خداست و هر دو، آزاد و بنده، در این جمع به شادی و نعمتهای فراوان دست مییابند.
میدان غنیمتش چو ندانی که در حضور
این غایب رسیده دگر بار میرسد
هوش مصنوعی: غنیمت شمردن فرصتی که اگر نمیدانی، در غیاب کسی که هست، دوباره به دست میآید.
از اتصال کعبه و غوغای قافله
پیغام حشر و وعدهٔ دیدار میرسد
هوش مصنوعی: از ارتباط کعبه و هیاهوی قافله، نشانهای از اجتماع بزرگ و وعدهٔ دیدار در روز قیامت به دست میآید.
عید است عاشقان همه قریان ز جان کنید
دریای خون ز روی زمین بر روان کنید
هوش مصنوعی: عید مبارک است، عاشقان همگی به شور آمدهاند و از دل خود فریاد میزنند. دنیای عشق و شور را از خونی که در دلشان است، پاک کرده و بر زمین جاری میسازند.
روشن رهی که قبله بود انتهای او
آزاد بندهای که شود کعبه جای او
هوش مصنوعی: راهی که به قبله ختم میشود، روشن است و بندۀ آزادهای که در مکانش مانند کعبه قرار گیرد، به حقیقت رسیده است.
از زمزم آب خورده و چون آب در مقام
آسوده و حریم حرم متکای او
هوش مصنوعی: آب زمزم نوشیده و چون آب، در مکانی راحت و در حریم حرم، سر بر بالشت او گذاشته است.
محراب چار رکن که دارالامان اوست
عرش مجید رشک برد از صفای او
هوش مصنوعی: محراب چهار رکن، جایی امن و آرامش بخش است و این مکان به قدری زیبا و پاکیزه است که عرش آسمانیها نیز به خاطر صفای آن حسادت میکند.
آئینهای که قبلهٔ روی خلایق است
خالق نموده روی خود اندر لقای او
هوش مصنوعی: آئینهای که تجلی زیباییها و جذابیتهای مخلوقین است، خداوند به واسطه وجود خود در آن، صورت خویش را به نمایش گذاشته است.
حاجی خدای را بتواند به کعبه دید
در راه اگر خدای بود رهنمای او
هوش مصنوعی: اگر کسی میتواند خدا را در کعبه ببیند، نشاندهنده این است که آن خداوند، هدایتگر او در مسیر زندگیاش بوده است.
آن کز سر نیاز در این راه پای نهاد
تاج سر ملایکه شد خاک پای او
هوش مصنوعی: کسی که از روی نیاز و تواضع به این راه گام مینهد، به مقام والایی میرسد و حتی خاک پای او برای ملایکه ارزشمند و گرانبها میشود.
امسال اگر امیر نشد محرم حرم
کروبیان طواف کنند از برای او
هوش مصنوعی: اگر امسال امیر برای محرم مشخص نشود، فرشتگان در حرمها برای او طواف خواهند کرد.
آن مرتضای اعظم و مختار روزگار
کز رأی اوست روشنی کار روزگار
هوش مصنوعی: آن بزرگ مردی که در زمان خود انتخاب شده است و نظر او روشنیبخش امور و حوادث زمانه است.
او عین عالم است که چون عین بر سر است
چشم جهانیان به جمالش منور است
هوش مصنوعی: او همانند چشمی است که در بالای سر قرار دارد و به همین دلیل، تمامی چشمها به زیباییاش روشن است.
عادل ابوالمعالی عالی که آسمان
با خاک راه در قدم او برابر است
هوش مصنوعی: عادل ابوالمعالی عالی شخصیتیست که مقام و منزلتی فروغانی دارد، بهطوری که آسمان و زمین در ارزش او برابر میشوند.
با شوکت سکندر و اقبال یوسفی
با دانش پیمبر و مردیِ حیدر است
هوش مصنوعی: با ویژگیهای برجسته سکندر و بخت و اقبال یوسف، دارای دانش نبوی و جسارت علی است.
آلوده نیست دامنش از خون به صبح و شام
چون چرخ از آنکه پاکدل و پاک گوهر است
هوش مصنوعی: دست او به خون آلوده نیست، چه در روز و چه در شب، چون چرخ بیافتد درون پاکی و صداقت.
کمتر اسیر بند کمند وی اژدهاست
کمتر شکار نوک خندگش غضنفر است
هوش مصنوعی: کسی که کمتر در دام و تله دچار میشود، به مانند یک اژدهای وحشتناک است و کسی که کمتر مورد هدف شکار قرار میگیرد، به مانند خندهی شیر قدرتمند است.
ای سروری که از نظر و بخشش فلک
امروز هر مراد که خواهی میسر است
هوش مصنوعی: ای بزرگمردی که امروز به خاطر نگاه و بخشش تو، هر چیزی که بخواهی برایت میسر است.
شمعیست مجلس تو که اندر هوای او
پروانهوار مرغ خرد سوخته پر است
هوش مصنوعی: در مجلس تو شمعی وجود دارد که همهی کسانی که در آنجا هستند، مانند پروانههایی که به نور شمع جذب میشوند، از عشق و شوق به او دچار سوختگی و خاصیت یگانهای شدهاند.
ای عید ما ز دیدن روی مبارکت
نوروز واشکفته ز خوی مبارکت
هوش مصنوعی: ای عید ما، خوشحالی ما از دیدن چهرهی با برکت توست نوروز و اشکهای شوق ما از خوبیهای توست.
شاها سعادت دو جهان در پناه توست
بخت از ملازمان در بارگاه توست
هوش مصنوعی: ای پادشاه، سعادت و خوشبختی دو جهان در سایهی وجود توست و شانس و اقبال از همراهان تو در بارگاه تو نشأت میگیرد.
مه را قبای حسن از آن چاک میشود
کو در حجاب مانده ز طرف کلاه توست
هوش مصنوعی: ماه به خاطر زیباییاش، به طور غیر مستقیم در حالتی خاص قرار میگیرد، چون به خاطر وجود کلاهی که تو بر سر داری، پنهان مانده است.
رنگی که هست بر رخ آئینهٔ فلک
عکس سواد پرچم و گرد سپاه توست
هوش مصنوعی: رنگی که بر روی چهرهٔ آسمان دیده میشود، بازتابی از سیاهی پرچم و گرد همایی سپاه توست.
بی آب روی چرخ چو چاهی است سرنگون
آنجا که حد و مرتبهٔ آب و جاه توست
هوش مصنوعی: بدون آب، مانند چاهی است که به طرف پایین افتاده است. آنجا که مرز و جایگاه تو مشخص میشود، نشاندهندهٔ اهمیت و ارزش وجود توست.
بدخواه اگر ز مهر تو در تاب شد چه باک
اقبال همچو فتح و ظفر نیکخواه توست
هوش مصنوعی: اگر بدخواهی از عشق تو ناراحت شد، نگران نباش، چون سرنوشتت به خوشبختی و موفقیت تو وابسته است.
گر دعوی کمال کند حسن خُلق تو
طبع کریم و همت عالی گواه توست
هوش مصنوعی: اگر کسی زیبایی کمال را در خود بیان کند، خلق و خوی نیکو و روح بلند تو، بهترین دلیل بر این ادعاست.
گردون به گوش مرکب تو میکند خطاب
کین کهکشان وسنبله در وجه کاه توست
هوش مصنوعی: آسمان به اسب تو چنین میگوید که این کهکشان و ستارهها در مقابل تو همچون دانهای از کاه هستند.
ای عکس نعل اسب تو بر آسمان هلال
ز آنروی افتخار کند در جهان هلال
هوش مصنوعی: ای نشانه نعل اسب تو بر آسمان، هلال ماه به خاطر تو در دنیا به خود میبالد.
دولت تو را مزید و جهان بر مراد باد
جان حسود به رغم و طبع تو شاد باد
هوش مصنوعی: خوشبختی تو روز به روز افزایش یابد و دنیا به خواستهات پاسخ دهد. جان حسودان با وجود تو شاد باشد و خوشحال بگذرد.
هر بستگی که با تو کند ششدر جهان
از نقش کعبتین سعادت گشاد باد
هوش مصنوعی: هر ارتباطی که با تو برقرار شود، در جهان، از نقشهای کعبه، راهی به سوی خوشبختی باز خواهد کرد.
در راستی چو نرد به پایان رساندهای
اکنون حساب عمر تو هر دم زیاد باد
هوش مصنوعی: اگر در زندگی خود کار درست و موفقی انجام دادهای، حالا هر لحظه بر ارزش و اهمیت عمرت افزوده میشود.
جزم تو در ثبات نگهبان خاک شد
عزم تو در شتاب عنان گیر باد باد
هوش مصنوعی: عزم تو باعث شد که در مقابل ناملایمات محکم بمانی و ارادهات مثل بادی که در حال شتاب است، با سرعت پیش برود.
تو حاکمی و عدل و سخاوت از آن توست
کار تو بذل کردن و شغل تو داد باد
هوش مصنوعی: تو حاکم هستی و ویژگیهای عدالت و بخشندگی به تو اختصاص دارد. وظیفهات خیررسانی و بخشیدن به دیگران است.
تو پادشاه مطلقی و هر کجا روی
فرمان ز تو، ز خلق جهان انقیاد باد
هوش مصنوعی: تو فرمانروای بیچون و چرایی هستی و هر جا که قدم میگذاری، مردم جهان اطاعت میکنند.
هر جا ادا کنند مدیح تو راویان
از نظم پاک ناصر و بزم تو باد
هوش مصنوعی: هر جایی که ستایش تو به زبان بیاورند، شاعران و سرایندگان از نظم پاک و زیبایت بهرهمند شوند و محفل تو را شاداب و روشنایی بخشند.
جاوید باد عمر تو ای شهسوار ملک
تا از مدار عمر تو باشد مدار ملک
هوش مصنوعی: ای شهسوار سرزمین، عمر تو جاودانه باد تا زمانی که سلطنت تو در مدار زندگیات برقرار باشد.