گنجور

شمارهٔ ۱ - در مدح سلطان جلال‌الدین هوشنگ شاه

صباح عید و روز نوبهار است
بهار و عید و ما را وصل یار است
به رسم عید خوبان چمن را
ز شاخ و برگ گل نقش و نگار است
خنک آب روان کز قد سروش
نگار نازنینی در کنار است
بیا ساقی، بیاور می که ما را
هنوز از بادهٔ دوشین خمار است
چنار از قامتت دارد هوائی
ز قدت باد در دست چنار است
چراغی در چمن افروخت لاله
ز رویت لاله را در دل چه نار است
به آزادی برآمد نام سوسن
که او کمتر غلام شهریار است
بنفشه چون خط دلبر بر‌آمد
خطی خوش گرد روی گل درآمد
براق برق عزم آسمان کرد
قطار پیل جوهرکش روان کرد
فلک دل گرم شد از مهر غنچه
هوا از ابر گل را سایه‌بان کرد
بیا ساقی بده آبی که بر باد
نشاید کشت باغ و بوستان کرد
به باغ ارغنون درکش از آن می
که عکسش ارغنون را ارغوان کرد
سحرگه با لب تو غنچه زد لاف
صبا برخاست، خاکش بر دهان کرد
چو نرگس نوبت مستی‌ست ناصر
چو غنچه چند مستوری توان کرد
زبان شیرین شود از مدح خسرو
که مدح او زیان را کامران کرد
شهی کو ملک را گیتی ستان است
مهی کافاق را صاحب قران است
دهان غنچه خندان می‌نماید
رخش در پرده پنهان می‌نماید
سپر بر آب نیلوفر بینداخت
که باغ از غنچه پیکان می‌نماید
همه از گریهٔ ابر بهاری‌ست
که چون گل برق خندان می‌نماید
همه فریاد مرغ از دست سرو است
که سر تا پای دستان می‌نماید
ز عکس لاله در آئینهٔ آب
خیال روی خوبان می‌نماید
بیا ساقی و دور گرم گردان
که دور چرخ گردان می‌نماید
شنهشه را مگر عزم سواری ست
که اسب باد جولان می‌نماید
جلال دین و دولت شاه هوشنگ
که دستان است و رستم در صف جنگ
فلک قدری که دولت چاکر اوست
شهان را تاج و افسر گوهر اوست
سپهر و کوکب اقبال هوشنگ
که دولت همچو افسر در سر اوست
بخوانم بزم او را باغ رضوان
که کوثر جرعه‌ای از ساغر اوست
حصاری ساخت رأی‌اش ز آهن و سنگ
که آسیبش ز آب و خنجر اوست
بگویم رزم او را موقف حشر
که محشر یک بلوک از لشکر اوست
از آن گل رنگ و بوئی دارد از لطف
که گل را رنگ و بو از دفتر اوست
از آن مه را نشانی هست از حسن
که با مه نور رأی انور اوست
زهی دولت ز اقبالت جهان را
به رویت چشم روشن آسمان را
به هر حکمی که در تقدیر باشد
بدان رأی تو را تدبیر باشد
چو رایت برکشی در روز هیجا
تعالی الله چه دار و گیر باشد
به جانداری تو گردون کمر بست
که دایم با کمان و تیر باشد
ز عدل تو نماندست آن تعدی
که آب از باد در زنجیر باشد
فلک در دست بخت تو زبون شد
جوان را زور بیش از پیر باشد
حسودت را گرفت از جان خود دل
که او را سینه‌ای دلگیر باشد
بکاهد خصم تو گر ماه گردد
بمیرد دشمنت گر میر باشد
ز فر عدل تو عالم جنان شد
که عدل تو به عالم داستان شد
شها گردون به فرمان تو گردد
ستاره بهر دوران تو گردد
سعادت روی در روی تو آرد
نحوست گرد خصمان تو گردد
حمل امسال از آن آید در این ماه
که روز عید قربان تو گردد
و گر بر ثور رانی تیغ گردون
مطیع تیغ بران تو گردد
هر آن شاهی که توقیع تو بیند
کمینه بنده فرمان تو گردد
شود ناهید مطرب راوی نظم
عطارد چون ثنا خوان تو گردد
به حسن شعر ناصر همچو حسان
ز تحسین و از احسان تو گردد
زبان مدح تو گوید کام یابد
ز القاب تو انسی نام یابد
تو را از تخت شاهی متکا باد
جناب تو جهان را ملتجا باد
ز بهر سوختن خصم تو خار است
چو گل پیراهن عمرش قبا باد
سعادت را که مرغ خانهٔ توست
به سوی گلشن جاهت هوا باد
در این موقع براین حسن مقطّع
طریق داعی مخلص دعا باد
خدا چون از شب و روز تو راضی‌ست
نگهدار شب و روزت خدا باد
همای عید چون افکند سایه
همای او همایون بر شما باد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صباح عید و روز نوبهار است
بهار و عید و ما را وصل یار است
هوش مصنوعی: صبح عید و روز تازه‌ای از بهار است و همزمان با این بهار و جشن، ما به وصال محبوب خود رسیده‌ایم.
به رسم عید خوبان چمن را
ز شاخ و برگ گل نقش و نگار است
هوش مصنوعی: در روزهای جشن و خوشحالی، باغ و چمن به خاطر زیبایی گل‌ها و رنگ‌های مختلفشان زینت یافته است.
خنک آب روان کز قد سروش
نگار نازنینی در کنار است
هوش مصنوعی: آب زلالی که از قد و قامت زیبای معشوق نازنین جاری است، بسیار دلپذیر و خنک است.
بیا ساقی، بیاور می که ما را
هنوز از بادهٔ دوشین خمار است
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، برای ما شراب بیاور زیرا ما هنوز اثر مستی شب گذشته را داریم.
چنار از قامتت دارد هوائی
ز قدت باد در دست چنار است
هوش مصنوعی: چنار به خاطر قامت بلند تو احساس زیبایی می‌کند و به قد تو حسادت می‌ورزد. همچنین، باد به قد تو توجه دارد و آن را در دست چنار می‌بیند.
چراغی در چمن افروخت لاله
ز رویت لاله را در دل چه نار است
هوش مصنوعی: یک لاله در چمن با نور چشمانت روشنایی بخشیده است. اما در دل عشق، چه نار و آتش سوزانی وجود دارد!
به آزادی برآمد نام سوسن
که او کمتر غلام شهریار است
هوش مصنوعی: سوسن به آزادی مشهور شد، زیرا او کمتر از دیگران تحت کنترل و تسلط پادشاه است.
بنفشه چون خط دلبر بر‌آمد
خطی خوش گرد روی گل درآمد
هوش مصنوعی: بنفشه مثل زیبایی و خط دلبر برآمده، با خطی زیبا بر روی گل نقش بسته است.
براق برق عزم آسمان کرد
قطار پیل جوهرکش روان کرد
هوش مصنوعی: اسب براق، شجاعت و اراده‌اش را به آسمان پرتاب کرد و کاروان بزرگی را که از فیل‌ها تشکیل شده بود به حرکت درآورد.
فلک دل گرم شد از مهر غنچه
هوا از ابر گل را سایه‌بان کرد
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر محبت غنچه‌ها گرم و سرزنده شد و ابرها برای گل‌ها مثل سایه‌بانی عمل کردند.
بیا ساقی بده آبی که بر باد
نشاید کشت باغ و بوستان کرد
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا و آبی به من بده که به هدر نرود و بتواند درختان و باغ‌ها را پر بار کند.
به باغ ارغنون درکش از آن می
که عکسش ارغنون را ارغوان کرد
هوش مصنوعی: در باغی زیبا و دلنشین، وجود آن می باعث شده است که رنگ و جلوه ارغوانی که به باغ داده شده، بیشتر به چشم بیاید و زیباتر شود.
سحرگه با لب تو غنچه زد لاف
صبا برخاست، خاکش بر دهان کرد
هوش مصنوعی: صبح زود با لب‌های تو، غنچه شکفت و نسیم بامدادی برخاست و خاک آن غنچه را بر دهانش نهاد.
چو نرگس نوبت مستی‌ست ناصر
چو غنچه چند مستوری توان کرد
هوش مصنوعی: زمانی است که مانند نرگس در حال مستی و سرخوشی هستیم، ناصر، آیا می‌توان به اندازه‌ی غنچه‌ها به پنهان ماندن ادامه داد؟
زبان شیرین شود از مدح خسرو
که مدح او زیان را کامران کرد
هوش مصنوعی: اگر ما از خصایل و ویژگی‌های خسرو سخن بگوییم و او را ستایش کنیم، زبان ما شیرین‌تر و دلپذیرتر می‌شود، زیرا مدح و ستایش او به ما احساس خوشبختی و رضایت می‌دهد و همه چیز را مثبت و دلنشین می‌کند.
شهی کو ملک را گیتی ستان است
مهی کافاق را صاحب قران است
هوش مصنوعی: پادشاهی که دنیا در دست اوست، همچون ماهی است که همه موجودات را نور می‌بخشد و درخشش او در آسمان بی‌نظیر است.
دهان غنچه خندان می‌نماید
رخش در پرده پنهان می‌نماید
هوش مصنوعی: گل‌های غنچه‌ مانند با لبخند و شادابی خود را نشان می‌دهند، در حالی که چهره‌‌ی معشوق در پس پرده نهان و پنهان مانده است.
سپر بر آب نیلوفر بینداخت
که باغ از غنچه پیکان می‌نماید
هوش مصنوعی: او به گل نیلوفر اشاره می‌کند که با قرار دادن سپری روی آن، زیبایی‌های باغ را زیر نظر دارد و غنچه‌ها مانند پیکان‌هایی به چشم می‌آیند.
همه از گریهٔ ابر بهاری‌ست
که چون گل برق خندان می‌نماید
هوش مصنوعی: همه چیز از بارش باران بهاری ناشی می‌شود که گل‌ها را شاداب و خندان جلوه می‌دهد.
همه فریاد مرغ از دست سرو است
که سر تا پای دستان می‌نماید
هوش مصنوعی: هرچند مرغ به طور طبیعی به پرواز و آزادی معروف است، اما در اینجا همه‌ی صداهای آن به خاطر درخت سرو است. در واقع، این درخت موجب شده تا مرغ احساس محدودیت کند، زیرا دستان آن به واسطه‌ی سرو می‌نماید و نشان‌دهنده‌ی زنجیری است که او را در بر گرفته.
ز عکس لاله در آئینهٔ آب
خیال روی خوبان می‌نماید
هوش مصنوعی: تصویر لاله در آینه آب، زیبایی چهره‌های دلربا و خوش‌سروپا را به نمایش می‌گذارد.
بیا ساقی و دور گرم گردان
که دور چرخ گردان می‌نماید
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، دورمان را گرم کن و خوش بگذران، چرا که جهان و روزگار از ما در حال چرخش و تغییر است.
شنهشه را مگر عزم سواری ست
که اسب باد جولان می‌نماید
هوش مصنوعی: شاید این درختان فقط به خاطر عشق سواری کنار گذاشته شده‌اند، که نسیم به آرامی در میان آن‌ها می‌وزد و حرکت می‌کند.
جلال دین و دولت شاه هوشنگ
که دستان است و رستم در صف جنگ
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شکوه و عظمت شاه هوشنگ و قدرت او در میدان نبرد می‌پردازد. جلال و شوکت او به قدری بالاست که حتی دستان و رستم، دو شخصیت برجسته و قوی، در برابر او قرار می‌گیرند. در حقیقت، این تصویر نشان‌دهنده جایگاه بلند شاه هوشنگ به عنوان پیشوای قوی و توانا در میدان جنگ است.
فلک قدری که دولت چاکر اوست
شهان را تاج و افسر گوهر اوست
هوش مصنوعی: آسمان به اندازه‌ای بزرگ است که حکومت آن، حتی به شایستگی فرمانروایان هم تکیه دارد و تاج و افسر آن، به ارزش و زیبایی گوهری است که در آن جای دارد.
سپهر و کوکب اقبال هوشنگ
که دولت همچو افسر در سر اوست
هوش مصنوعی: آسمان و ستاره‌های خوشبختی هوشنگ، مانند تاجی است که بر سر او قرار دارد و نشان‌دهنده‌ی موفقیت و ثروتی است که به او تعلق دارد.
بخوانم بزم او را باغ رضوان
که کوثر جرعه‌ای از ساغر اوست
هوش مصنوعی: من در بزم او را به یاد باغ بهشت میخوانم، زیرا که کوثر، نوشیدنی‌ای از جام اوست.
حصاری ساخت رأی‌اش ز آهن و سنگ
که آسیبش ز آب و خنجر اوست
هوش مصنوعی: او با اندیشه‌اش، دژی مستحکم از فلز و سنگ ساخته است که تنها آسیب آن از آب و خنجر خود او به وجود می‌آید.
بگویم رزم او را موقف حشر
که محشر یک بلوک از لشکر اوست
هوش مصنوعی: می‌خواهم بگویم که در روز قیامت، جنگ و نبرد او به گونه‌ای است که آن روز، تنها یک تکه از لشکر او به حساب می‌آید.
از آن گل رنگ و بوئی دارد از لطف
که گل را رنگ و بو از دفتر اوست
هوش مصنوعی: این گل به خاطر زیبایی و عطرش نشان‌دهنده لطف و رحمت خاصی است که به آن داده شده است؛ زیرا رنگ و عطر این گل از قدرت و کمالی است که در جهان وجود دارد.
از آن مه را نشانی هست از حسن
که با مه نور رأی انور اوست
هوش مصنوعی: این مه معشوق نشانه‌ای از زیبایی دارد که نور چهره‌اش به اندازه نور ماه درخشان است.
زهی دولت ز اقبالت جهان را
به رویت چشم روشن آسمان را
هوش مصنوعی: چه خوشبختی و موفقیتی که با وجود تو، دنیا به چهره‌ات می‌خندد و آسمان روشنایی‌اش را بر تو می‌افزاید.
به هر حکمی که در تقدیر باشد
بدان رأی تو را تدبیر باشد
هوش مصنوعی: هر سرنوشتی که مقدر شده باشد، به همان اندازه در تدبیر و برنامه‌ریزی تو تأثیر دارد.
چو رایت برکشی در روز هیجا
تعالی الله چه دار و گیر باشد
هوش مصنوعی: زمانی که پرچم را در روز بزرگ و مهمی بلند کنی، خدایا چه بینش و درکی از آن خواهی داشت.
به جانداری تو گردون کمر بست
که دایم با کمان و تیر باشد
هوش مصنوعی: خداوند به موجودی چون تو قدرت داد که همیشه با کمان و تیر به دنبال هدف باشد.
ز عدل تو نماندست آن تعدی
که آب از باد در زنجیر باشد
هوش مصنوعی: از انصاف تو هیچ ظلمی باقی نمانده است، مانند اینکه آب نمی‌تواند در زنجیر از باد آزاد بماند.
فلک در دست بخت تو زبون شد
جوان را زور بیش از پیر باشد
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر به جوانان کمک می‌کند و آنها را در موقعیت‌های بهتر قرار می‌دهد. در حالی که برای افراد مسن‌تر، شرایط ممکن است سخت‌تر باشد و قدرت و انرژی جوانان بیشتر از آنهاست.
حسودت را گرفت از جان خود دل
که او را سینه‌ای دلگیر باشد
هوش مصنوعی: حسادت تو را از دل و جانت گرفت و این باعث شد که او心ش از تو ناراحت باشد.
بکاهد خصم تو گر ماه گردد
بمیرد دشمنت گر میر باشد
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو همچون ماه نورانی شود، او را از بین ببر و اگر حریف تو قوی و نیرومند باشد، او را نابود کن.
ز فر عدل تو عالم جنان شد
که عدل تو به عالم داستان شد
هوش مصنوعی: به خاطر عدالت تو، جهان بهشتی شد، چون عدالت تو، باعث شد که این داستان جهانی شود.
شها گردون به فرمان تو گردد
ستاره بهر دوران تو گردد
هوش مصنوعی: ای ماه، آسمان به فرمان تو خواهد چرخید و ستاره‌ها برای همیشه به دور تو خواهند گشت.
سعادت روی در روی تو آرد
نحوست گرد خصمان تو گردد
هوش مصنوعی: سعادت با روی تو در ارتباط است و بدبختی برای دشمنانت پیش می‌آید.
حمل امسال از آن آید در این ماه
که روز عید قربان تو گردد
هوش مصنوعی: امسال، بار و بنه‌ای که در این ماه به سمت تو می‌آید، باعث می‌شود که روز عید قربان را با شادی و جشن بگذرانی.
و گر بر ثور رانی تیغ گردون
مطیع تیغ بران تو گردد
هوش مصنوعی: اگر بر استخوان‌های نیرومند گاو آسمان به تو اقتدار یابد، آن‌گاه تیغ سرکش گردون نیز به نرمی فرمان بردار تیغ تند تو خواهد شد.
هر آن شاهی که توقیع تو بیند
کمینه بنده فرمان تو گردد
هوش مصنوعی: هر پادشاهی که امضای تو را ببیند، بنده‌ی کوچک تو خواهد شد و ارادتش به تو را نشان خواهد داد.
شود ناهید مطرب راوی نظم
عطارد چون ثنا خوان تو گردد
هوش مصنوعی: ناهید، به عنوان یک هنرمند موسیقی، می‌شود راوی و گوینده اشعار عطارد، و وقتی که تو به او مدح کنی، او به ستایش تو خواهد پرداخت.
به حسن شعر ناصر همچو حسان
ز تحسین و از احسان تو گردد
هوش مصنوعی: شعر ناصر آنچنان زیبا و دلنشین است که می‌تواند به خاطر ستایش و لطف تو، مانند حسان به تحسین و تعریف بپردازد.
زبان مدح تو گوید کام یابد
ز القاب تو انسی نام یابد
هوش مصنوعی: زبان در ستایش تو به بیان می‌آید و به خاطر عناوین تو، دل انسان به آرامش می‌رسد و نام تو در دل‌ها جا می‌گیرد.
تو را از تخت شاهی متکا باد
جناب تو جهان را ملتجا باد
هوش مصنوعی: برای تو که بر تخت شاهی نشسته‌ای، آرزوی آرامش و راحتی دارم. امیدوارم جهان به تو پناه آورد و از وجود تو بهره‌مند شود.
ز بهر سوختن خصم تو خار است
چو گل پیراهن عمرش قبا باد
هوش مصنوعی: برای دشمن تو، خار و خاشاکی است که مانند گلی نمی‌تواند زیبایی عمرش را حفظ کند. زندگی‌اش مانند لباسش در برابر باد ضعیف و آسیب‌پذیر است.
سعادت را که مرغ خانهٔ توست
به سوی گلشن جاهت هوا باد
هوش مصنوعی: سعادت که مانند یک پرنده در خانه‌ات زندگی می‌کند، به سمت فضای سرسبز و زیبایی که به آن تعلق داری، پرواز کند.
در این موقع براین حسن مقطّع
طریق داعی مخلص دعا باد
هوش مصنوعی: در این زمان برای زیبایی که در این حالت است، دعا و خواهش خالصانه‌ای می‌کنم.
خدا چون از شب و روز تو راضی‌ست
نگهدار شب و روزت خدا باد
هوش مصنوعی: خداوند از حال و روز تو خشنود است، پس برای حفظ این حال و روزهایت به دقت تلاش کن.
همای عید چون افکند سایه
همای او همایون بر شما باد
هوش مصنوعی: وقتی که پرنده خوشبختی بر شما سایه می‌افکند، روز عید شما نیز مبارک باشد.