گنجور

۵- در نعت سیدالمرسلین علیه‌السلام

هزار آفرین صدر لولاک را
که حق بهر او ساخت افلاک را
محمد که ختم رسل ذات اوست
دو عالم منور ز آیات اوست
رسولی که بی‌حاجت حرف لب
بیاموخته کردگارش ادب
دل و جان ز نورش نوا یافته
وزو درد بدعت دوا یافته
چو خوان نبوت بگسترده است
جهانی به سیری غذا خورده است
همه کیش منسوخ قانون اوست
وگر نیز موسی است هارون اوست
گرفتار دنیا چو هر کس نبود
به بادی پریشان چو هر خس نبود
ز آثار او طاق کسری شکافت
عجب خاطری کین سخن در نیافت
در آن شب که سلطان معراج بود
فروغ لعمرک بر او تاج بود
براق یهشتی‌ش در زیر ران
سروش امین در رکابش روان
رهش را چو سدره نشد منتها
ملک
لَوْ دَنَوْتُ
بر او کرد ادا
چو از منتهای مکان درگذشت
سوی لامکان راه را در نوشت
به یک لحظه تا قاب قوسین شد
همه راه در چشم او عین شد
برون و درون جهان را بدید
جهان عیان و نهان را بدید
چو در بی‌مقامی رسیدش مقام
خدا کرد بر حضرت او سلام
درودی که او را کرامت رساند
کرم بین که هم نام نامت رساند
در آن دم که جنت بر او عرضه کرد
دمی آب بی‌امت خود نخورد
کسی را که نبود کمالی چنین
کجا راه یابد به حالی چنین
دگر ناصر این بلفضولی مکن
به افصح چه گویی به لکنت سخُن
چه تشویش این آستان می‌دهی
چه دردسر راستان می‌دهی
کسی را چه حاجت ستایش ز ما
که او را ستاینده باشد خدا
چنان باشد از ما بر او نعت گفت
که از خار خواهد کسی لعل سفت
صفاتش ز رفعت به جای خودست
زمین بوس ما از برای خودست
ز ما صد هزاران درود و سلام
بر اولاد و اسحاب او والسلام

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هزار آفرین صدر لولاک را
که حق بهر او ساخت افلاک را
هوش مصنوعی: هزار بار به صدر و مقام تو درود باد، زیرا خداوند به خاطر تو آسمان‌ها را آفرید.
محمد که ختم رسل ذات اوست
دو عالم منور ز آیات اوست
هوش مصنوعی: محمد، که آخرین پیامبر است، وجودش روشنی‌بخش دو جهان است و علائم و نشانه‌های او ما را به سوی نور هدایت می‌کند.
رسولی که بی‌حاجت حرف لب
بیاموخته کردگارش ادب
هوش مصنوعی: پیامبری که بدون نیاز به گفتار، آداب و سلوک را از خداوند آموخت.
دل و جان ز نورش نوا یافته
وزو درد بدعت دوا یافته
هوش مصنوعی: دل و جان از نور او روشن و شاداب شده‌اند و از او درمانی برای دردهای نوآوری یافته‌اند.
چو خوان نبوت بگسترده است
جهانی به سیری غذا خورده است
هوش مصنوعی: وقتی که سفره‌ی نبوت گسترده شده، جهانی از آن بهره‌مند شده و سیراب و سیر شده است.
همه کیش منسوخ قانون اوست
وگر نیز موسی است هارون اوست
هوش مصنوعی: تمام اعتقادات من مربوط به قوانین اوست و اگر هم کسی مثل موسی وجود داشته باشد، هارون او خواهد بود.
گرفتار دنیا چو هر کس نبود
به بادی پریشان چو هر خس نبود
هوش مصنوعی: کسی که به افکار و خواسته‌های دنیوی گرفتار نشده باشد، همچون سفیدی در دل آسمان است که در برخورد با طوفان و مشکلات، دچار پریشانی و سردرگمی نمی‌شود.
ز آثار او طاق کسری شکافت
عجب خاطری کین سخن در نیافت
هوش مصنوعی: از نشانه‌های او طاق کسری شکسته شد. چه جای شگفتی است که کسی این حرف را نفهمید!
در آن شب که سلطان معراج بود
فروغ لعمرک بر او تاج بود
هوش مصنوعی: در آن شب که پیامبر به آسمان صعود کرد، نور و شکوه عمر تو بر سر او بود.
براق یهشتی‌ش در زیر ران
سروش امین در رکابش روان
هوش مصنوعی: براق، مرکب بهشتی، در زیر پای فرشته‌ای به نام سروش، همراه او در حال حرکت است.
رهش را چو سدره نشد منتها
ملک
هوش مصنوعی: وقتی به اوج و کمالی برسیم که دیگر قصد و هدفی فراتر از آن نداشته باشیم، همه چیز در برابرم به وضوح نمایان می‌شود.
لَوْ دَنَوْتُ
بر او کرد ادا
هوش مصنوعی: اگر به او نزدیک شوم، باید به نحوی رفتار کنم.
چو از منتهای مکان درگذشت
سوی لامکان راه را در نوشت
هوش مصنوعی: وقتی از نهایتِ دنیا گذشت، راه رسیدن به جایی فراتر از مکان را نوشت.
به یک لحظه تا قاب قوسین شد
همه راه در چشم او عین شد
هوش مصنوعی: در یک لحظه، همه راه‌ها در نظر او به یک نقطه نزدیک شدند و همه چیز در نظرش به واضح‌ترین شکل ممکن درآمد.
برون و درون جهان را بدید
جهان عیان و نهان را بدید
هوش مصنوعی: جهان را از بیرون و درون مشاهده کرد؛ عالم و اسرار آن را به روشنی دید.
چو در بی‌مقامی رسیدش مقام
خدا کرد بر حضرت او سلام
هوش مصنوعی: وقتی که انسان در وضعیت بی‌مقامی قرار می‌گیرد، به مقام خدا می‌رسد و در آن لحظه به او سلام می‌فرستد.
درودی که او را کرامت رساند
کرم بین که هم نام نامت رساند
هوش مصنوعی: سلام و درود و احترامی که به او فرستاده می‌شود، نشانی از مقام و کرامت اوست. همچنین، این کرامت به ما یادآوری می‌کند که نام او نیز نامی بزرگ و ارزشمند است.
در آن دم که جنت بر او عرضه کرد
دمی آب بی‌امت خود نخورد
هوش مصنوعی: در آن لحظه که بهشت به او معرفی شد، حتی یک لحظه هم حاضر نشد که از آب بی‌امت خود استفاده کند.
کسی را که نبود کمالی چنین
کجا راه یابد به حالی چنین
هوش مصنوعی: کسی که فاقد کمالات باشد، چگونه ممکن است به حالتی چنین دست یابد؟
دگر ناصر این بلفضولی مکن
به افصح چه گویی به لکنت سخُن
هوش مصنوعی: دیگر نگو ای ناصر، حرف بی‌موردی را بزن، از جملات زیبا و بی‌نقص استفاده کن، زیرا که لکنت زبان و ناتوانی در گفتار، جالب نیست.
چه تشویش این آستان می‌دهی
چه دردسر راستان می‌دهی
هوش مصنوعی: چرا این‌قدر نگرانی و دردسر ایجاد می‌کنی برای ما؟
کسی را چه حاجت ستایش ز ما
که او را ستاینده باشد خدا
هوش مصنوعی: چه نیازی به ستایش ما برای کسی است که خدا خود او را ستایش می‌کند؟
چنان باشد از ما بر او نعت گفت
که از خار خواهد کسی لعل سفت
هوش مصنوعی: ما باید آن‌قدر به او وصف و ستایش کنیم که هرکس که به درخت خار نگاه کند، عطش لذت و زیبایی را در دل خود حس کند و به دنبال جواهری فوق‌العاده بگردد.
صفاتش ز رفعت به جای خودست
زمین بوس ما از برای خودست
هوش مصنوعی: ویژگی‌های او به قدری بلندمرتبه و والا است که در مقام خود قرار دارد، اما ما به خاطر مقام خود، به زمین بوسه می‌زنیم.
ز ما صد هزاران درود و سلام
بر اولاد و اسحاب او والسلام
هوش مصنوعی: به ما هزاران درود و سلام بر فرزندان و یاران او باد، و خدا بر ما سلامتی و رحمت دهد.