۱۸- المقاله
گر از مایهٔ عشق گویم سخن
مرا آتش دل بسوزد دهن
قضا کیست؟ مأمور فرمان عشق
فلک چیست؟ طاقی ز ایوان عشق
ز عشق است کار جهان را نظام
بنای دو عالم ازو شد تمام
هم او لوح و کرسی، هم او عرش پاک
هم او سقف گردون، هم او فرش خاک
هم او عقل و اندیشه را ره برد
هم او سایهٔ جان به جانان برد
هم او میکند جلوهٔ ماه و خور
ازو قابل هستی آمد صور
گمان آیدم کو حق مطلق است
ولی نیست حق، نور ذات حق است
بر عقل تا منزل وصل دوست
ولی محرم اندر سراپرده اوست
چو شمع است انوار او از کمال
برافروخته در سرای وصال
یکی ذره بر خاطر هر که تافت
دگر راحت از زندگانی نیافت
ز لذات این خوان فانی برید
به ایوان نعمای باقی رسید
ز نوری که بر آدم انداخته است
شر و شور در عالم انداخته است
گه از سوی عاشق نموده نیاز
گه از سوی معشوق بوده است ناز
به چشم بتان مستی آموخته است
کباب دل عاشقان سوخته است
چو بستاند از لعل خوبان شراب
به بوئی کند عاشقان را خراب
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر از مایهٔ عشق گویم سخن
مرا آتش دل بسوزد دهن
هوش مصنوعی: اگر درباره عشق صحبت کنم، آتش دل من زبانم را میسوزاند.
قضا کیست؟ مأمور فرمان عشق
فلک چیست؟ طاقی ز ایوان عشق
هوش مصنوعی: سرنوشت کیست؟ کسی که عشق آسمان را به اجرا در میآورد چیست؟ سازهای از عشق که بر پایههای آن قرار دارد.
ز عشق است کار جهان را نظام
بنای دو عالم ازو شد تمام
هوش مصنوعی: تمام هستی و نظام جهان به عشق وابسته است و اساس و ساختمان دو عالم به واسطه آن شکل گرفته و کامل شده است.
هم او لوح و کرسی، هم او عرش پاک
هم او سقف گردون، هم او فرش خاک
هوش مصنوعی: اوست که هم قلم و صفحه است، هم عرش بلند و پاک، هم آسمانها و هم زمین.
هم او عقل و اندیشه را ره برد
هم او سایهٔ جان به جانان برد
هوش مصنوعی: او هم عقل و خرد را به سوی خود میکشاند و هم روح و جان را به محبوب میبرد.
هم او میکند جلوهٔ ماه و خور
ازو قابل هستی آمد صور
هوش مصنوعی: اوست که جلوههای ماه و خورشید را به نمایش میگذارد و از اوست که شکلها و صورتها به وجود آمدهاند.
گمان آیدم کو حق مطلق است
ولی نیست حق، نور ذات حق است
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که من حق مطلق هستم، اما در واقع حق واقعی، نور و جوهر ذات حق است.
بر عقل تا منزل وصل دوست
ولی محرم اندر سراپرده اوست
هوش مصنوعی: عقل تنها تا جایی میتواند به معانی و رازهای عشق دست یابد که به وصل دوست نزدیک شود، اما فقط افرادی خاص به عمق وجود او راه پیدا میکنند و میتوانند او را درک کنند.
چو شمع است انوار او از کمال
برافروخته در سرای وصال
هوش مصنوعی: نور و روشنی او همچون شمعی است که از زیبایی و کمالش شعلهور شده و در مکان نزدیکیش، حالتی دلپذیر و دوستداشتنی ایجاد کرده است.
یکی ذره بر خاطر هر که تافت
دگر راحت از زندگانی نیافت
هوش مصنوعی: هر کس که به اندیشههای خوب و مثبت گرفتار باشد، دیگر آرامش و راحتی را در زندگی نخواهد یافت.
ز لذات این خوان فانی برید
به ایوان نعمای باقی رسید
هوش مصنوعی: از لذتهای این دنیای فانی دست کشید و به بهشت جاودانی رسید.
ز نوری که بر آدم انداخته است
شر و شور در عالم انداخته است
هوش مصنوعی: نورانی که به آدم داده شده، باعث شده است در جهان و هستی انرژی و جنب و جوش ایجاد شود.
گه از سوی عاشق نموده نیاز
گه از سوی معشوق بوده است ناز
هوش مصنوعی: گاهی پیشروی عاشق است که نیاز خود را مطرح میکند و گاهی خود معشوق با ناز و ادا به او پاسخ میدهد.
به چشم بتان مستی آموخته است
کباب دل عاشقان سوخته است
هوش مصنوعی: چشمهای معشوقان به قدری جذاب و دلربا هستند که به آنها حس مستی و گیجی را میآموزند و دل عاشقانی که در عشق سوختهاند، مانند کبابی در آتش میسوزد.
چو بستاند از لعل خوبان شراب
به بوئی کند عاشقان را خراب
هوش مصنوعی: وقتی که از لبهای زیبای محبوبان شرابی به دست میآید، بوی آن عاشقان را به حالت دچار عشق و دیوانگی میآورد.