شمارهٔ ۸
صاحبا بارگاه قدر تو را
مهر بنده است و ماه دربانش
هیچ از حال بنده آگاهی؟
که کمالی گرفت نقصانش
رنج افزود و کس نرنجانید
به عیادت قدم ز اخوانش
غالباً او بدان نمیارزد
که بپرسد وزیر سلطانش
ایزدم رحم کرد و صحت داد
بس که خواندم رحیم و رحمانش
به تقاضای شه نبودم روی
رأی کردم به حکم فرمانش
که نشینم چو گنج در کُنجی
بهر تعلیق نسخ دیوانش
رخ به دیوار عجز چون سایه
دور از آفتاب تابانش
تا مگر همچو من گدائی را
برسد رقعهای ز دیوانش
حال القصه حجرهای دارم
بد چو حالم اساس ویرانش
گوشهای همچو چشم بدخواهت
تنگ و تاریک سقف ایوانش
سخت سست و قوی ضعیف نهاد
شش جهات و چهار ارکانش
گر چه دیدار او کرا نکند
بس کرا بستهایم پیمانش
در میان دو چشمه افتادهست
گر ببینی به چشم احسانش
آبروی مرا دهد بر باد
کثرت آب و قلت نانش
باد کیوان غلام تو چون چرخ
تا بود دور چرخ کیوانش
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صاحبا بارگاه قدر تو را
مهر بنده است و ماه دربانش
هوش مصنوعی: ای دوست، دربار تو به قدری با ارزش است که بندهاش با عشق به آن خدمت میکند و مانند ماهی است که در آنجا نگهبانی میکند.
هیچ از حال بنده آگاهی؟
که کمالی گرفت نقصانش
هوش مصنوعی: آیا از وضعیت من خبری داری؟ که در حالی که به کمالی دست یافتهام، نقصی هم همراه آن وجود دارد.
رنج افزود و کس نرنجانید
به عیادت قدم ز اخوانش
هوش مصنوعی: درد و زحمت او بیشتر شد، اما هیچکس برای عیادت و دلجویی از او نیامد.
غالباً او بدان نمیارزد
که بپرسد وزیر سلطانش
هوش مصنوعی: اغلب او ارزش این را ندارد که وزیر سلطانش از او سوال کند.
ایزدم رحم کرد و صحت داد
بس که خواندم رحیم و رحمانش
هوش مصنوعی: خداوند به من لطف کرد و سلامتی عطا کرد، زیرا که من مکرر نام رحیم و رحمان او را میخواندم.
به تقاضای شه نبودم روی
رأی کردم به حکم فرمانش
هوش مصنوعی: به درخواست پادشاه رأی خودم را به او تقدیم کردم و به فرمانش عمل کردم.
که نشینم چو گنج در کُنجی
بهر تعلیق نسخ دیوانش
هوش مصنوعی: میخواهم در جایی آرام و دور از هیاهو بنشینم و به یادگارهای او فکر کنم.
رخ به دیوار عجز چون سایه
دور از آفتاب تابانش
هوش مصنوعی: چهرهاش را به دیوار عجز تکیه داده، مانند سایهای که از نور خورشید دور است.
تا مگر همچو من گدائی را
برسد رقعهای ز دیوانش
هوش مصنوعی: شاید روزی مانند من، شخصی هم به نامهای از او دست پیدا کند.
حال القصه حجرهای دارم
بد چو حالم اساس ویرانش
هوش مصنوعی: در نهایت، اتاقی دارم که حال و روز خوبی ندارد و اساس آن در حال ویرانی است.
گوشهای همچو چشم بدخواهت
تنگ و تاریک سقف ایوانش
هوش مصنوعی: گوشهای از ایوانش به گونهای تنگ و تاریک است که شبیه به چشم بدخواهی میباشد.
سخت سست و قوی ضعیف نهاد
شش جهات و چهار ارکانش
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف دنیای متضاد و پیچیدهای میپردازد که در آن چیزهای ظاهراً ضعیف میتوانند قوی باشند و بالعکس. در این دنیای شگفتانگیز، شش جهت و چهار رکن وجود دارد که هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند و در عین حال ناپایدار به نظر میرسند. این میتواند نمادی از عدم ثبات و تغییرپذیری در زندگی یا طبیعت باشد.
گر چه دیدار او کرا نکند
بس کرا بستهایم پیمانش
هوش مصنوعی: اگرچه او به دیدار ما نمیآید، ما هنوز هم به خاطر او پیمانی بستهایم.
در میان دو چشمه افتادهست
گر ببینی به چشم احسانش
هوش مصنوعی: در اینجا به فردی اشاره شده که در دل دو چشمهای افتاده است و اگر به نیک نظری او توجه کنیم، میتوانیم زیبایی و خوبیهایش را ببینیم.
آبروی مرا دهد بر باد
کثرت آب و قلت نانش
هوش مصنوعی: اگر اوضاع به همین منوال پیش برود، آبروی من به خطر میافتد. در حالی که به خاطر زیاد بودن آب، نانش کم شده است.
باد کیوان غلام تو چون چرخ
تا بود دور چرخ کیوانش
هوش مصنوعی: باد کیوان، که به نوعی نمایانگر قدرت و شکوه توست، همچون چرخ در حال چرخش باقی میماند، تا زمانی که دور چرخ کیوان ادامه دارد.