گنجور

شمارهٔ ۸

ای باد بر سلام ز ما آن درخت را
برگی بیار بلبل شوریده بخت را
عاشق کسی بود که چو محمود پاکباز
خاک ره ایاز کند تاج و تخت را
روزی ز گریه‌ام دل تو نرمتر شود
قطرات آب رخنه کند سنگ سخت را
قد تو دید دیده و بر خاک رخ نهاد
هندو شنیده‌ای که پرستد درخت را
شمع تو رخت ناصر بیدل، دل است و جان
باز آی تا ز عشق بسوزیم رخت را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای باد بر سلام ز ما آن درخت را
برگی بیار بلبل شوریده بخت را
هوش مصنوعی: ای باد، سلام ما را به آن درخت برسان و برگی برای بلبل بدبختی که دیوانه‌وار آواز می‌خواند، بیاور.
عاشق کسی بود که چو محمود پاکباز
خاک ره ایاز کند تاج و تخت را
هوش مصنوعی: عاشق آن کسی است که مانند محمود، پاک و باایمان باشد و به خاطر عشق و ارادت به ایاز، حتی مقام و قدرت خود را فدای دوستش کند.
روزی ز گریه‌ام دل تو نرمتر شود
قطرات آب رخنه کند سنگ سخت را
هوش مصنوعی: روزی دل تو از گریه‌هایم نرم می‌شود و اشک‌هایم آنقدر تاثیرگذار است که می‌تواند سنگی سخت را نیز از هم بگسلد.
قد تو دید دیده و بر خاک رخ نهاد
هندو شنیده‌ای که پرستد درخت را
هوش مصنوعی: تو به زیبایی قامت کسی را می‌نگری که بر زمین افتاده و صورتش را به خاک می‌ساید. آیا شنیده‌ای که بعضی مردم درختان را عبادت می‌کنند؟
شمع تو رخت ناصر بیدل، دل است و جان
باز آی تا ز عشق بسوزیم رخت را
هوش مصنوعی: شمعی که در اینجا صحبت می‌شود به نماد عشق و احساسات اشاره دارد. دل و جان انسان به این عشق وابسته است و از آنچه که برای او عزیز است، سوختن و رنج کشیدن را تجربه می‌کند. دعوت به بازگشت به دیار عشق شده است تا دوباره این احساسات را تجربه کنند و به دردی که عشق به همراه دارد، همچنان ادامه دهند.