شمارهٔ ۶
خلاف عهد نکردم به حسن عهد تو یارا
خلاف عهد تو کردن مرا چه زَهره و یارا
اگر ز زلف تو دستم رسد به حلقهٔ کعبه
به آب زمزم دیده صفا دهم صفا را
هزار نکتهٔ شیرین به وعده از لب لعلت
شنیدهایم ولیکن ندیدهایم وفا را
اگر به دست رسولی تحیتّی بفرستی
به حق آنکه کریمی خودآی بهر خدا را
خیال آن لب و دندان نشسته به چشمم
به لعل و درّ بود آری همیشه چشم گدا را
نخست تیر که زد غمزهٔ تو بر دل ریشم
هلاک بود و لیکن قضا نبود قضا را
شب دراز به سر گرد آستان تو رفتست
سحر به کوی تو رفتن مجال نیست صبا را
اگر چو ذره هوائی شوم ز پرتو مهرت
کمینه مهر نگوید مساز تیره هوا را
همیشه نرگس مستت بود به دیدهٔ ناصر
چرا به چشم نیاری تو آب دیدهٔ ما را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خلاف عهد نکردم به حسن عهد تو یارا
خلاف عهد تو کردن مرا چه زَهره و یارا
هوش مصنوعی: من به عهد و پیمان تو وفادار ماندهام، اما برخلاف عهد تو چگونه میتوانم عمل کنم و چه جرأت و قدرتی برای این کار دارم؟
اگر ز زلف تو دستم رسد به حلقهٔ کعبه
به آب زمزم دیده صفا دهم صفا را
هوش مصنوعی: اگر بتوانم به زلف تو دسترسی پیدا کنم، حتی در نزدیکترین مکان مقدس، یعنی کعبه، با آب زمزم چشمانم را صاف و پاک میکنم.
هزار نکتهٔ شیرین به وعده از لب لعلت
شنیدهایم ولیکن ندیدهایم وفا را
هوش مصنوعی: هزاران نکتهٔ دلنشین از سخنان شیرین تو شنیدهایم، اما هرگز وفا و صداقت را ندیدهایم.
اگر به دست رسولی تحیتّی بفرستی
به حق آنکه کریمی خودآی بهر خدا را
هوش مصنوعی: اگر به دست پیامبری سلامی بفرستی، حق آن را که خود را کریم میداند، حفظ کن و به خاطر خدا این کار را انجام بده.
خیال آن لب و دندان نشسته به چشمم
به لعل و درّ بود آری همیشه چشم گدا را
هوش مصنوعی: تصویر آن لب و دندان در ذهنم نشسته، مانند لعل و مروارید است. بله، همیشه چشم یک درخواستکننده اینچنین است.
نخست تیر که زد غمزهٔ تو بر دل ریشم
هلاک بود و لیکن قضا نبود قضا را
هوش مصنوعی: وقتی که نگاه عاشقانهات مثل تیر به قلب من اصابت کرد، باعث مرگ من شد. اما این سرنوشت مقدر نبود و مقدر باید چیز دیگری باشد.
شب دراز به سر گرد آستان تو رفتست
سحر به کوی تو رفتن مجال نیست صبا را
هوش مصنوعی: شب طولانی به انتظار در آستان تو گذشت و صبح زود که میخواست به کوی تو بیاید، برای نسیم جا نیست.
اگر چو ذره هوائی شوم ز پرتو مهرت
کمینه مهر نگوید مساز تیره هوا را
هوش مصنوعی: اگر مانند ذرهای از هوای عشق تو شوم، حتی کوچکترین مهر و محبت را نمیتوانم به تاریکی و ناامیدی بگویم.
همیشه نرگس مستت بود به دیدهٔ ناصر
چرا به چشم نیاری تو آب دیدهٔ ما را
هوش مصنوعی: همیشه نرگس (گل نرگس) زیبای تو در نظر ناصر به چشم میآید، چرا تو به اشکهای ما توجه نمیکنی؟