گنجور

شمارهٔ ۳۳۸

چون ز مهرت ذره‌ای در جان من پیدا شَود
راز پنهانم چو شمع از روشنی رسوا شود
سرو اگر در باغ بیند قامت رعنای تو
سرکشی بگذارد و چون سبزه زیر پا شود
بوی گیسوی تو یابد سوسن آید در سخن
صورت چشم تو بیند نرگس و بینا شود
تاری از زنار زلفت گر فِتد در صومعه
مؤمن صد ساله ترسم در زمان ترسا شود
گر تو ای جان عزیز من به تنها مایلی
جانم از تن رخت بیرون برد تا تنها شود
گر به دعویِ اناالحق بر سرِ دارم کشند
کار ناصر آن زمان در عشق تو والا شود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون ز مهرت ذره‌ای در جان من پیدا شَود
راز پنهانم چو شمع از روشنی رسوا شود
هوش مصنوعی: زمانی که کمی از عشق تو در وجودم حس می‌شود، رازهای نهانم مانند شمعی که با روشنایی‌اش از خود مطلع می‌شود، آشکار می‌شود.
سرو اگر در باغ بیند قامت رعنای تو
سرکشی بگذارد و چون سبزه زیر پا شود
هوش مصنوعی: اگر سرو در باغ زیبایی و قامت ظریف تو را ببیند، به خود می‌بالد و احساس حقارت می‌کند و مانند سبزه‌ای زیر پا نادیده گرفته می‌شود.
بوی گیسوی تو یابد سوسن آید در سخن
صورت چشم تو بیند نرگس و بینا شود
هوش مصنوعی: بوی گیسوان تو باعث می‌شود که سوسن هم به سخن بیاید و زیبایی چشمان تو برای نرگس قابل مشاهده شود و او را بینا می‌کند.
تاری از زنار زلفت گر فِتد در صومعه
مؤمن صد ساله ترسم در زمان ترسا شود
هوش مصنوعی: اگر تار مویی از زلفت به صومعه مؤمن بیفتد، ممکن است او به سادگی به کافر تبدیل شود و ایمانش را از دست بدهد.
گر تو ای جان عزیز من به تنها مایلی
جانم از تن رخت بیرون برد تا تنها شود
هوش مصنوعی: اگر تو، ای عزیزترین جان من، به تنهایی میل داشته باشی، جان من از بدن جدا می‌شود تا تنها باشد.
گر به دعویِ اناالحق بر سرِ دارم کشند
کار ناصر آن زمان در عشق تو والا شود
هوش مصنوعی: اگر به خاطر ادعای «من حق هستم» مرا بر سر دار ببرند، در آن لحظه عشق تو به من بسیار ارزشمند و والا خواهد شد.