گنجور

شمارهٔ ۳۳۷

گر پادشه به کوی تو آید گدا شود
در کوی تو گدا برود پادشه شود
مخرام هر طرف که ز قد تو کار حُسن
بالا گرفته است، مبادا بلا شود
گیتی چو عکس نور تجلای توست
آن به که دل چو آینه گیتی‌نما شود
از جد و جهدِ خلق میسر نشد مراد
دارم امید آنکه به لطف خدا شود
از رنگ و بو گرفت دلم، کو نسیم لطف
تا همچو غنچه خرقهٔ رنگین قبا شود
خواهد بقای ذات تو از شادی وصال
روزی که ناصر از غم هجران فنا شود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر پادشه به کوی تو آید گدا شود
در کوی تو گدا برود پادشه شود
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی به کوی تو بیاید، در آنجا فقیر و بی‌چیز می‌شود و اگر گدا به کوی تو برود، می‌تواند پادشاه شود.
مخرام هر طرف که ز قد تو کار حُسن
بالا گرفته است، مبادا بلا شود
هوش مصنوعی: هر جا که جمال و زیبایی تو جلوه‌گری می‌کند، مواظب باش که خطر و آسیب پیش نیاید.
گیتی چو عکس نور تجلای توست
آن به که دل چو آینه گیتی‌نما شود
هوش مصنوعی: جهان چون تصویری از نور ظهور توست، پس بهتر است که دل نیز همچون آینه‌ای که این جهان را به نمایش می‌گذارد، روشن و پاک شود.
از جد و جهدِ خلق میسر نشد مراد
دارم امید آنکه به لطف خدا شود
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش مردم، آنچه می‌خواسته‌ام به دست نیامد، اما امیدوارم با لطف خدا این خواسته برآورده شود.
از رنگ و بو گرفت دلم، کو نسیم لطف
تا همچو غنچه خرقهٔ رنگین قبا شود
هوش مصنوعی: دل من از زیبایی و عطر گلی پر شده است، کاش نسیم مهربانی بیاید تا مثل یک غنچه، پوششی رنگارنگ و زیبا بر تن کند.
خواهد بقای ذات تو از شادی وصال
روزی که ناصر از غم هجران فنا شود
هوش مصنوعی: دوست دارد که وجود تو همیشه پایدار بماند از خوشحالی لحظه‌ای که ناصر از غم جدایی و فراق نابود شود.