شمارهٔ ۳۳
بر آب کار به که بسازیم کار آب
کاین بحر سرنگون فلک نیست جز سراب
من مست و رند و آنگه دعوی عقل و علم
بنیاد کار عقل ز مستی شود خراب
صوفی نداشت درد که دُردی نکرد نوش
ساقی بیار می که صفائی است در شراب
خوردی شراب و روی تو افروخت آتشی
تا از برای نقل جگرها کند کباب
باید که عود گوش نهد بر سماع او
چندان که سیر دارد در گوشها رباب
ره در سواد دیدهٔ من خواب را نماند
با تو که خواب دارد و بی تو کراست خواب
ناصر بنوش باده و تا دست میدهد
از روی خوب همچو سر زلف رخ متاب
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر آب کار به که بسازیم کار آب
کاین بحر سرنگون فلک نیست جز سراب
هوش مصنوعی: بیایید به سراغ کارهایی برویم که بر روی آب انجام میشود، زیرا این دریا که ما در آن هستیم، فقط یک سراب است و واقعیت ندارد.
من مست و رند و آنگه دعوی عقل و علم
بنیاد کار عقل ز مستی شود خراب
هوش مصنوعی: من در حالت مستی و سرخوشی هستم و در عین حال ادعای عقل و دانش میکنم. اما باید بدانم که اساس و بنیاد عقل در حالت مستی و سرخوشی دچار خرابی و آشفتگی میشود.
صوفی نداشت درد که دُردی نکرد نوش
ساقی بیار می که صفائی است در شراب
هوش مصنوعی: صوفی هیچ دردی نداشت که از آن گلایه کند. ای ساقی، باده بیاور که در شراب، لذتی خاص وجود دارد.
خوردی شراب و روی تو افروخت آتشی
تا از برای نقل جگرها کند کباب
هوش مصنوعی: شراب نوشیدی و چهرهات آتشین شد، به قدری که جگرها را کباب کند.
باید که عود گوش نهد بر سماع او
چندان که سیر دارد در گوشها رباب
هوش مصنوعی: باید عود (ساز) را به گوش بسپاری تا در صدای آن غرق شوی، به اندازهای که رباب (ساز دیگر) در گوشهایت جاری و دلنشین باشد.
ره در سواد دیدهٔ من خواب را نماند
با تو که خواب دارد و بی تو کراست خواب
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی من، با وجود تو، خواب و آرامش جایی ندارد. چون خواب واقعی در کنار تو معنا پیدا میکند و بدون تو، خواب دیگری وجود ندارد.
ناصر بنوش باده و تا دست میدهد
از روی خوب همچو سر زلف رخ متاب
هوش مصنوعی: ناصر، دل را شاد کن و باده بنوش و تا زمانی که فرصت داری، از زیباییهای زندگی لذت ببر و از چهرهی خوشبخت دور نشو.

ناصر بخارایی