شمارهٔ ۳۲۵
دوشینه یار پرده ز رخ برگرفته بود
مطرب ترانهٔ غزل تر گرفته بود
مستی غریب نیست ز چشمان ترک او
نرگس، عجب مدار که، ساغر گرفته بود
از پرتو وصال چو پروانه سوخیتم
با چو شمع صحبت ما درگرفته بود
چون بوسه خواستم ز دهانش گزید لب
یعنی عقیق ناب به گوهر گرفته بود
در حلقه بود دوست به ما از درون چه باک
بیرون چو حلقهٔ دشمن اگر در گرفته بود
از ماجرای عشق چه گویم که سوز دل
پایان رسانده سدره و از سر گرفته بود
گردون به زیر دامن شب گوی آفتاب
بهر نسیم عود چو مجمر گرفته بود
ناصر به خواری از تن و جان عزیز خود
دل برگرفته بود که دلبر گرفته بود
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوشینه یار پرده ز رخ برگرفته بود
مطرب ترانهٔ غزل تر گرفته بود
هوش مصنوعی: دیشب یار، پرده را از روی صورتش کنار زده بود و مطرب، ترانهای غزلگونه میخواند.
مستی غریب نیست ز چشمان ترک او
نرگس، عجب مدار که، ساغر گرفته بود
هوش مصنوعی: مستی از نگاههای معشوق ترکتبارش ناراحت کننده نیست. تعجب نکن که او نوشیدنی را در دست داشت.
از پرتو وصال چو پروانه سوخیتم
با چو شمع صحبت ما درگرفته بود
هوش مصنوعی: از نور و محبت وصال، به اندازهای ذوب شدم که مانند پروانهای شدهام. گفتگویمان مثل شمعی بود که در کنار آن همه چیز روشن و دلنشین بود.
چون بوسه خواستم ز دهانش گزید لب
یعنی عقیق ناب به گوهر گرفته بود
هوش مصنوعی: زمانی که خواستم از لبهایش بوسهای بگیرم، لبهایش مانند عقیقی خالص و با ارزش بود که زیبایی خاصی داشت.
در حلقه بود دوست به ما از درون چه باک
بیرون چو حلقهٔ دشمن اگر در گرفته بود
هوش مصنوعی: اگر دوست ما را در حلقۀ خود قرار داده باشد، چه باکی از این که بیرون از آن حلقه قرار بگیریم، چرا که اگر دشمن نیز ما را در حلقۀ خود نگه داشته باشد، به هیچ face اهمیتی ندارد.
از ماجرای عشق چه گویم که سوز دل
پایان رسانده سدره و از سر گرفته بود
هوش مصنوعی: در مورد موضوع عشق چه بگویم که درد دل به حدی عمیق است که به حقیقتی بالاتر از مرزهای انسانی رسیده و دوباره آغاز شده است.
گردون به زیر دامن شب گوی آفتاب
بهر نسیم عود چو مجمر گرفته بود
هوش مصنوعی: در زیر آسمان شب، خورشید بهطور خاص برای نسیم عود مانند مجمر آماده شده بود.
ناصر به خواری از تن و جان عزیز خود
دل برگرفته بود که دلبر گرفته بود
هوش مصنوعی: ناصر به خاطر محبوبش از خود و عزیزانش دل برید و به ذلت تن داده بود.

ناصر بخارایی