گنجور

شمارهٔ ۳۲۲

ز عشق بنده چه خواهد بدان جمال فزود
که از قدیم تو بودی و این شکسته نبود
جدا ز روی تو من روی و ره نمی‌دانم
ولی چو روی نمودی تو جمله روی نمود
شبی خیال تو آمد قبای من دزدید
سحر نسیم تو آمد کلاه من بربود
بر آستان تو رفتم حدیث خود گفتم
پس از کرشمهٔ بسیار خدمت فرمود
تو را قبای که داد و تو را کلاه که دید
چنین مگوی که چون گفتهٔ تو کس نشنود
از این تملق شیرین چنان ز دست شدم
که سر فدای تو باشد، کله چه باشد و خود
به کشتگان تو خود را همی در اندازم
تو دست خویش نخواهی به خون من آلود
جمال روی تو را حسن و ناز افزون باد
زیان ندارد اگر عاشقی ز غم فرسود
اگر به باد رود در هوای تو ناصر
تو را اگر چه ندارد زیان ندارد سود

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز عشق بنده چه خواهد بدان جمال فزود
که از قدیم تو بودی و این شکسته نبود
هوش مصنوعی: از عشق بنده چه می‌خواهد که به زیبایی‌اش افزوده شود، در حالی که تو از قدیم زیبای او بوده‌ای و این زیبایی تازه نیست.
جدا ز روی تو من روی و ره نمی‌دانم
ولی چو روی نمودی تو جمله روی نمود
هوش مصنوعی: من بدون چهره‌ات نه راهی می‌شناسم و نه مقصدی دارم، اما وقتی تو را می‌بینم، همه چیز برایم روشن می‌شود.
شبی خیال تو آمد قبای من دزدید
سحر نسیم تو آمد کلاه من بربود
هوش مصنوعی: یک شب تصوّرت به من سر زد و لباس من را برد، و صبح نسیم تو کلاهم را از من گرفت.
بر آستان تو رفتم حدیث خود گفتم
پس از کرشمهٔ بسیار خدمت فرمود
هوش مصنوعی: به درگاه تو رفتم و داستان خود را بازگو کردم، بعد از ناز و کرشمه‌های فراوان، به من احترام گذاشتی و با محبت برخورد کردی.
تو را قبای که داد و تو را کلاه که دید
چنین مگوی که چون گفتهٔ تو کس نشنود
هوش مصنوعی: برحسب ظواهر و لباس‌هایی که بر تن داری، نباید بگویی که هیچ‌کس سخن تو را نمی‌شنود.
از این تملق شیرین چنان ز دست شدم
که سر فدای تو باشد، کله چه باشد و خود
هوش مصنوعی: به خاطر این تمجید و تعریف شیرین، به قدری تحت تأثیر قرار گرفتم که جانم فدای تو باشد؛ پس دیگر چه اهمیتی دارد که جانم چه ارزشی دارد.
به کشتگان تو خود را همی در اندازم
تو دست خویش نخواهی به خون من آلود
هوش مصنوعی: من به کشتگان تو می‌نگرم و خودم را در این وضعیت غوطه‌ور می‌کنم، اما تو هرگز نمی‌خواهی دستانت به خون من آلوده شود.
جمال روی تو را حسن و ناز افزون باد
زیان ندارد اگر عاشقی ز غم فرسود
هوش مصنوعی: به نظرم زیبایی چهره‌ات هر روز بیشتر شود و اگر عاشق از غم دل زخم بردارد، ضرری ندارد.
اگر به باد رود در هوای تو ناصر
تو را اگر چه ندارد زیان ندارد سود
هوش مصنوعی: اگر عشق و یاد تو را باد ببرد، نگران نباش؛ چون ناصر (عاشق) تو هنوز هیچ زیانی نمی‌بیند و در واقع از این بابت بهره‌ای هم نمی‌برد.