شمارهٔ ۳۱۹
تا نگفتی سخنی نقش دهان هیچ نبود
تا نبستی کمری شکل میان هیچ نبود
تا نخندید لب لعل تو بر گریهٔ من
در تن خاکی من گوهر جان هیچ نبود
تا مرا مهر تو چون دزه پدیدار نکرد
از هواداری من نام و نشان هیچ نبود
تا نزَد موج ز بحر کرمت بهر وجود
در زوایای عدم کون و مکان هیچ نبود
در ازل پرتو مهر تو جهان را جان داد
ور نه ای جان جهان، جان و جهان هیچ نبود
جان به لعل لب تو دادم و بوسی ستدم
به جز این مایه مرا سود و زیان هیچ نبود
کار حسن از قد و بالای تو تا راست نشد
به دو چشم تو که از فتنه نشان هیچ نبود
تا نقاب از رخ گل باد صبا بر نگرفت
نالهٔ بلبل و فریاد و فغان هیچ نبود
تا نسیمی ز گل وصل تو ناصر نشنید
همچو سوسن سخن رطب لسان هیچ نبود
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا نگفتی سخنی نقش دهان هیچ نبود
تا نبستی کمری شکل میان هیچ نبود
هوش مصنوعی: تا زمانی که چیزی نگفتی، هیچ تاثیری از خود به جا نمیگذاری. وقتی هم که کمربندت را محکم نبندی، فرم و شکلی وجود ندارد.
تا نخندید لب لعل تو بر گریهٔ من
در تن خاکی من گوهر جان هیچ نبود
هوش مصنوعی: تا وقتی که لبهای زیبای تو بر حال غمگین من نابی نخواند، در وجود خاکی من هیچ ارزش و جواهر واقعی وجود نداشت.
تا مرا مهر تو چون دزه پدیدار نکرد
از هواداری من نام و نشان هیچ نبود
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق تو به وضوح در وجودم نمایان نشد، از طرفداری و وفاداری من هیچ نشانه و علائمی وجود نداشت.
تا نزَد موج ز بحر کرمت بهر وجود
در زوایای عدم کون و مکان هیچ نبود
هوش مصنوعی: تا زمانی که امواج محبت تو از دریا وجود برنخیزد، هیچ چیزی در زوایای عدم و جهان وجود ندارد.
در ازل پرتو مهر تو جهان را جان داد
ور نه ای جان جهان، جان و جهان هیچ نبود
هوش مصنوعی: در آغاز، درخشش عشق تو به جهان حیات بخشید، وگرنه ای زندگیبخش جهان، نه جان وجود داشت و نه جهانی.
جان به لعل لب تو دادم و بوسی ستدم
به جز این مایه مرا سود و زیان هیچ نبود
هوش مصنوعی: من به خاطر لبهای زیبای تو جان خود را فدای تو کردم و جز این بوسه، چیزی دیگر برایم در زندگی سودمند یا مضر نیست.
کار حسن از قد و بالای تو تا راست نشد
به دو چشم تو که از فتنه نشان هیچ نبود
هوش مصنوعی: عمل حسن از زیبایی و قد و قامت تو به اندازهای که باید درست نشد، به خاطر اینکه دو چشم تو که پر از جذابیت است، هیچ نشانی از فتنه و فریب ندارد.
تا نقاب از رخ گل باد صبا بر نگرفت
نالهٔ بلبل و فریاد و فغان هیچ نبود
هوش مصنوعی: تا زمانی که نسیم صبحگاهی پرده پوشانندهٔ چهرهٔ گل را کنار نزده باشد، صدای نالهٔ بلبل و فریاد و نالهای وجود ندارد.
تا نسیمی ز گل وصل تو ناصر نشنید
همچو سوسن سخن رطب لسان هیچ نبود
هوش مصنوعی: تا زمانی که نسیم گل وصل تو را نشنیدم، همچون سوسن، سخنی شیرین و لطیف از زبانم بیرون نمیآید.

ناصر بخارایی