شمارهٔ ۳۱۷
آخر این شام بلا را سحری خواهد بود
و آخر این سوز دلم را اثری خواهد بود
امشب از نالهٔ دلسوز من و شعلهٔ آه
سگ درگاه تو را دردسری خواهد بود
بامدادان که خرامان ز درم باز آئی
روی تو بر من از اقبال دری خواهد بود
پای نِه بر سر و چشمم که وجودم به یقین
مست خاکی است که بر رهگذری خواهد بود
اگر آن روی نخواهی تو ز مردم پوشید
عقل و دین را هم از آن روی خطری خواهد بود
قصهٔ عشق تو هرکس که بخواند ناصر
داند این درد ز سوز جگری خواهد بود
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آخر این شام بلا را سحری خواهد بود
و آخر این سوز دلم را اثری خواهد بود
هوش مصنوعی: در پایان این شب تیره، صبح روشنی خواهد آمد و گدازش دل من نیز در نهایت ثمری خواهد داشت.
امشب از نالهٔ دلسوز من و شعلهٔ آه
سگ درگاه تو را دردسری خواهد بود
هوش مصنوعی: امشب نالههای غمگین من و زاریهای سگی که به درگاه تو است، سبب ایجاد دردسر و ناراحتی برای تو خواهد شد.
بامدادان که خرامان ز درم باز آئی
روی تو بر من از اقبال دری خواهد بود
هوش مصنوعی: صبح که با ناز از خانه خارج میروی، روی تو بر من از خوششانسی خواهد بود.
پای نِه بر سر و چشمم که وجودم به یقین
مست خاکی است که بر رهگذری خواهد بود
هوش مصنوعی: پا را بر سر و چشمم گذاشتهام، زیرا وجود من به وضوح از خاک است و روزی به زمین برمیگردد، همچون خاکی که برای رهگذری به کار میرود.
اگر آن روی نخواهی تو ز مردم پوشید
عقل و دین را هم از آن روی خطری خواهد بود
هوش مصنوعی: اگر تو به آن چهره توجه نکنی و از مردم دوری کنی، عقل و دین هم تحت تأثیر آن چهره قرار خواهند گرفت و ممکن است خطرهایی پیش بیاید.
قصهٔ عشق تو هرکس که بخواند ناصر
داند این درد ز سوز جگری خواهد بود
هوش مصنوعی: هر کسی که داستان عشق تو را بخواند، میفهمد که این درد ناشی از سوز دل و جگر خواهد بود.

ناصر بخارایی