شمارهٔ ۳۰۷
رندان پاک را که به کوران عصا دهند
اکنون ضرورت است که نوبت به ما دهند
چون انتهای رأی تو روشن نمیشود
هرکس نشان ز منزل وصلت چرا دهند
رنجیدهام به جان دل ز اهل صومعه
وقت است اگر به دردی دردم صفا دهند
چو دامن مراد نه در سعی چنگ ماست
سررشنه بهتر آنکه به دست قضا دهند
ساقی مدار مجلس ما خالی از شراب
تا از شراب ناب بهشت جزا دهند
آلودهای به خون دل ما لب و دهن
فرمای تا به بوسه مرا خون بها دهند
ناصر به غیر دوست توجه ملالت است
دوزخ روند به که به جنت رضا دهند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رندان پاک را که به کوران عصا دهند
اکنون ضرورت است که نوبت به ما دهند
هوش مصنوعی: هماکنون لازم است که به افرادی که با صداقت و پاکی زندگی میکنند، فرصت و نوبت داده شود، مانند افراد نابینا که به آنها عصا میدهند تا بهتر ببینند و حرکت کنند.
چون انتهای رأی تو روشن نمیشود
هرکس نشان ز منزل وصلت چرا دهند
هوش مصنوعی: وقتی که نتیجه نظر تو مشخص نیست، چرا باید دیگران نشانی از رسیدن به منزلت و وصال تو بدهند؟
رنجیدهام به جان دل ز اهل صومعه
وقت است اگر به دردی دردم صفا دهند
هوش مصنوعی: من از رفتار افرادی که در صومعه زندگی میکنند، دلخور هستم. حالا وقت آن رسیده که اگر کسی میتواند به من دردی را عطا کند که آرامش بخش باشد، این کار را کند.
چو دامن مراد نه در سعی چنگ ماست
سررشنه بهتر آنکه به دست قضا دهند
هوش مصنوعی: اگر چه تلاش و کوشش ما برای دستیابی به خواستهامان بیثمر است، بهتر است که قضا و قدر کار را به دست بگیرد و به ما بدهد.
ساقی مدار مجلس ما خالی از شراب
تا از شراب ناب بهشت جزا دهند
هوش مصنوعی: در مجلس ما هرگز نباید جایی خالی از شراب باشد تا از شراب خالص بهشت، پاداشی به ما داده شود.
آلودهای به خون دل ما لب و دهن
فرمای تا به بوسه مرا خون بها دهند
هوش مصنوعی: تو با لبها و زبانت قلب ما را داغان کردهای، پس بگذار تا در عوض یک بوسه، برای عشق و احساسات من، بها و ارزش قائل شوند.
ناصر به غیر دوست توجه ملالت است
دوزخ روند به که به جنت رضا دهند
هوش مصنوعی: ناصر به جز دوست به هیچ چیز دیگری اهمیت نمیدهد. او میگوید، اگر قرار باشد به دوزخ بروم، بهتر است که به جنت راضی شوم.

ناصر بخارایی