گنجور

شمارهٔ ۲۹۷

چون سر زلف سیه پوشت سراندازی کند
جانم اندر خلوت دل خرقه پردازی کند
شمع داند حال سرمستان بزم خاص را
کو هم اندر آتش سودا به سر بازی کند
زاهد اندر مجلس عشاق ره یابد اگر
در هوای شاهبازان، پشه‌ای بازی کند
رازت ار با کس نگویم، اشک بر رو افکند
مُشک اگر پوشیده دارم،‌ بوی غمازی کند
سرو اگر آزادی قد تو گوید در چمن
نارون را شرم بادا گر سرافرازی کند
چون صبا برقع براندازد ز گلزار رخت
ناصر شوریده چون بلبل سخن سازی کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون سر زلف سیه پوشت سراندازی کند
جانم اندر خلوت دل خرقه پردازی کند
هوش مصنوعی: وقتی که موهای سیاه تو را بر روی شانه می‌ریزی، جانم در تنهایی دل چهره‌ای از عشق و زیبایی به خود می‌گیرد.
شمع داند حال سرمستان بزم خاص را
کو هم اندر آتش سودا به سر بازی کند
هوش مصنوعی: شمع از حال و هوای مست‌های میخانه‌ای که در آتش عشق و آسودگی غرق شده‌اند، باخبر است؛ زیرا آن‌ها به نوعی در این آتش بازی می‌کنند.
زاهد اندر مجلس عشاق ره یابد اگر
در هوای شاهبازان، پشه‌ای بازی کند
هوش مصنوعی: اگر زاهدی در جمع عشاق حضور یابد و به عشق و شوق واقعی دچار شود، حتی اگر در ظاهر به اندازه یک پشه هم باشد، می‌تواند راهی به سوی بزرگی و عرش را بیابد، اگر در دل خود حال و هوای پرواز را داشته باشد.
رازت ار با کس نگویم، اشک بر رو افکند
مُشک اگر پوشیده دارم،‌ بوی غمازی کند
هوش مصنوعی: اگر راز تو را به کسی نگویم، حتی اگر در چهره‌ام اشک باشد، همانند عطر خوشبویی که پنهان کرده‌ام، خبر از غم و اندوه من خواهد داد.
سرو اگر آزادی قد تو گوید در چمن
نارون را شرم بادا گر سرافرازی کند
هوش مصنوعی: اگر سرو در باغ به قد و زیبایی تو ببالد، درخت نارون باید شرمنده باشد اگر بخواهد خود را بلند و شکوهمند نشان دهد.
چون صبا برقع براندازد ز گلزار رخت
ناصر شوریده چون بلبل سخن سازی کند
هوش مصنوعی: وقتی نسیمی پرده از چهره گلزار بردارد، ناصر شوریده مانند بلبل شروع به سخن گفتن می‌کند.