گنجور

شمارهٔ ۲۹۴

چشم تو از تیر مژه، هر سو شکاری افکند
آن ترک در یک چشم زد کشته هزاری افکند
در حسرت آن کز تو‌ام تیری رسد جان می‌دهم
بر صید لاغر تیرِ خود کی شهسواری افکند
عشق تو کز وی جان من جام دمادم می‌دهد
ناخورده باده عقل را اندر خماری افکند
بر دیده ننهم پای تو، کآزرده گردد از مژه
گل را روا نبود که کس، بالای خاری افکند
از ششدر خواب عدم یابد خلاصی بخت من
یک کعبتین بر نام ما گر بختیاری افکند
من در دیار خود نی‌ام،‌ تا دردِ یارم در دل است
تا کی فراقم موکشان در هر دیاری افکند
باد صبا خاک مرا بر هر سر راهی فشان
او سایهٔ خود را مگر بر رهگذاری افکند
یا رب فلک را همچو من در هجر یاری افکنی
تا چند او هر دم مرا در هجر یاری افکند
ناصر به یاد دوستان معمور دارد جان و دل
هر چند هجران رخت‌ها از هر دیاری افکند

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم تو از تیر مژه، هر سو شکاری افکند
آن ترک در یک چشم زد کشته هزاری افکند
هوش مصنوعی: چشم تو با تیر مژه‌ات، در هر جهتی شکار می‌کند. آن ترک در یک نگاه، هزاران نفر را به هلاکت می‌اندازد.
در حسرت آن کز تو‌ام تیری رسد جان می‌دهم
بر صید لاغر تیرِ خود کی شهسواری افکند
هوش مصنوعی: در آرزوی ملاقات تو هستم و جانم را بر روی عشق بی‌وزن می‌گذارم. چگونه می‌توانم انتظار یک تیر از جانب تو را بکش دامنت را رها کنم؟
عشق تو کز وی جان من جام دمادم می‌دهد
ناخورده باده عقل را اندر خماری افکند
هوش مصنوعی: عشق تو به قدری قوی است که جانم را همیشه سرشار از شوق و شور می‌کند و حتی عقل را در حالت خماری و خواب آلودگی قرار می‌دهد، بی‌آنکه جرعه‌ای از شراب بنوشم.
بر دیده ننهم پای تو، کآزرده گردد از مژه
گل را روا نبود که کس، بالای خاری افکند
هوش مصنوعی: چشمم را به پایت نمی‌گذارم، چون اگر بگذارم، گل‌ها از مژه‌ام دلگیر می‌شوند. جایز نیست که کسی بالای خاری چیزی را بیندازد.
از ششدر خواب عدم یابد خلاصی بخت من
یک کعبتین بر نام ما گر بختیاری افکند
هوش مصنوعی: در حالت بی‌خبری و خواب، بخت من به دست نمی‌آید. فقط اگر شانس یاری کند، به کعبه که نماد مذهبی و مقدسی است، نگاهی خواهند انداخت.
من در دیار خود نی‌ام،‌ تا دردِ یارم در دل است
تا کی فراقم موکشان در هر دیاری افکند
هوش مصنوعی: من در سرزمین خود نیستم و تا زمانی که درد جدایی محبوبم در دل دارم، نمی‌دانم که فراق و دوری‌ام تا چه زمانی ادامه خواهد داشت، حتی اگر در هر جایی باشم.
باد صبا خاک مرا بر هر سر راهی فشان
او سایهٔ خود را مگر بر رهگذاری افکند
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی، خاک من را در هر مسیری می‌پراکند و فقط سایه‌اش را بر کسى می‌افکند که در راهی خاص حرکت می‌کند.
یا رب فلک را همچو من در هجر یاری افکنی
تا چند او هر دم مرا در هجر یاری افکند
هوش مصنوعی: ای خدا، آیا ممکن است که مانند من کسی را در دوری و جدایی رها کنی، تا چه زمانی او هر لحظه مرا در اندوه جدایی رها کند؟
ناصر به یاد دوستان معمور دارد جان و دل
هر چند هجران رخت‌ها از هر دیاری افکند
هوش مصنوعی: ناصر به خاطر دوستانش زندگی و احساسش را همیشه زنده نگه داشته است، هرچند که جدایی و دوری او را از هر جا جدا کرده باشد.