گنجور

شمارهٔ ۲۸۳

سنگ طعنه به سبویم زده‌اند
طبل بدنامی به کویم زده‌اند
کی فتد در کف من دامن وصل
سیلی هجر به رویم زده‌اند
تیغ خوبان به جفا خونم ریخت
بد نگویم که نکویم زده‌اند
جوی خون می‌رود از دیدهٔ‌ من
مردمان غوطه به جویم زده‌اند
بر سرم دایرهٔ نُه گردون
هست چوگان و چو گویم زده‌اند
شد تنم بستهٔ گیسوی بتان
گره موی به مویم زده‌اند
همچو تیغ است زبان ناصر
طرفه تیغی به گلویم زده‌اند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سنگ طعنه به سبویم زده‌اند
طبل بدنامی به کویم زده‌اند
هوش مصنوعی: دوستداران و دشمنان به من طعنه می‌زنند و به خاطر بدنامی‌ام، صدای رسوایی به راه انداخته‌اند.
کی فتد در کف من دامن وصل
سیلی هجر به رویم زده‌اند
هوش مصنوعی: چه کسی می‌تواند دامن وصال را در دستان من بگذارد، در حالی که به صورت من ضربه‌های جدایی وارد کرده‌اند؟
تیغ خوبان به جفا خونم ریخت
بد نگویم که نکویم زده‌اند
هوش مصنوعی: تیغ زیباوطنان به ناحق خون من را ریخته است، اما بد نمی‌گویم زیرا که زیبایی‌شان مرا زده است.
جوی خون می‌رود از دیدهٔ‌ من
مردمان غوطه به جویم زده‌اند
هوش مصنوعی: اشک‌های من مانند جوی خون در حال جاری شدن است و مردم در غافل بودن به سر می‌برند.
بر سرم دایرهٔ نُه گردون
هست چوگان و چو گویم زده‌اند
هوش مصنوعی: در بالای سرم دایره‌ای از سرنوشت و زمان وجود دارد و گویی در این میدان، همه چیز در حال بازی و تحرک است.
شد تنم بستهٔ گیسوی بتان
گره موی به مویم زده‌اند
هوش مصنوعی: بدن من در پیوند با موهای زیبای معشوق به هم گره خورده و رشته‌های مویم را با هم درآمیخته‌اند.
همچو تیغ است زبان ناصر
طرفه تیغی به گلویم زده‌اند
هوش مصنوعی: زبان ناصر مانند تیغی تیز و برنده است، به گونه‌ای که احساس می‌کنم که یک تیغ به گلویم فشار می‌آورد.