شمارهٔ ۲۸۲
عاشقان از دولت وصل تو دور افتادهاند
دور نبود گر ز نزدیکان دور افتادهاند
باد پای آهستهتر ران که مشتی خاکیان
بر سر راه سلیمان همچو مور افتادهاند
زور بر عاشقان کمتر کن که چون تیر از کمان
دور از روی تو زار از دست زور افتادهاند
طالبان طورِ تجلیِ جمالت دیدهاند
چون کلیم از بهر آن در کوه طور افتادهاند
زاهدان کردند بر کوی تو جنت اختیار
کز خیال حور در عین قصور افتادهاند
روشنند و راستبین آنها که چون انسان عین
از فروغ روی تو در عین نور افتادهاند
بی لب شیرین تو آرند عمری را کنار
مردم چشمم که در دریای شور افتادهاند
این خیالآباد دنیا نیست چندانی متاع
اهل پندار از خیالی در غرور افتادهاند
دیده بر دیدار او ناصر بنه گر دیگران
در هوای جنت و سودای حور افتادهاند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاشقان از دولت وصل تو دور افتادهاند
دور نبود گر ز نزدیکان دور افتادهاند
هوش مصنوعی: عاشقان از خوشبختی و شادی ناشی از وصال تو دور هستند، اما اگر از نزدیکان خود هم دور باشند، دوری آنها عجیب نیست.
باد پای آهستهتر ران که مشتی خاکیان
بر سر راه سلیمان همچو مور افتادهاند
هوش مصنوعی: باد را بخواه که آرامتر برود، زیرا عدهای از آدمها مانند مورچگان بر سر راه سلیمان پراکنده شدهاند.
زور بر عاشقان کمتر کن که چون تیر از کمان
دور از روی تو زار از دست زور افتادهاند
هوش مصنوعی: عشق ورزیدن به عاشقان را آسانتر کن، زیرا آنها مانند تیرهایی که از کمان رها شدهاند و دور از چهرهات هستند، ناامید و بیحالی در حال آسیب هستند.
طالبان طورِ تجلیِ جمالت دیدهاند
چون کلیم از بهر آن در کوه طور افتادهاند
هوش مصنوعی: کسانی که در جستجوی زیبایی تو هستند، همچون موسی که در کوه طور به تماشای تجلی و زیبایی الهی رفته، در حالت حیرت و شگفتی قرار دارند.
زاهدان کردند بر کوی تو جنت اختیار
کز خیال حور در عین قصور افتادهاند
هوش مصنوعی: زاهدان به خاطر تو، در کوچهات بهشت را انتخاب کردهاند، زیرا به خاطر خیال حوریها، در قصور و نقص خود گرفتار شدهاند.
روشنند و راستبین آنها که چون انسان عین
از فروغ روی تو در عین نور افتادهاند
هوش مصنوعی: آنها که با دیدهی روشن و واقعی میبینند، در نور زیبایی تو غرق شده و درخشش چهرهات را در خود حس کردهاند.
بی لب شیرین تو آرند عمری را کنار
مردم چشمم که در دریای شور افتادهاند
هوش مصنوعی: بدون لبهای شیرین تو، مردم چشم من در این دریای اندوه به سر میبرند و سالها را در کنار هم سپری میکنند.
این خیالآباد دنیا نیست چندانی متاع
اهل پندار از خیالی در غرور افتادهاند
هوش مصنوعی: این دنیای خیالانگیز ارزشی ندارد و کالاهای آن تنها تصورات افرادی است که در خواب و خیال زندگی میکنند.
دیده بر دیدار او ناصر بنه گر دیگران
در هوای جنت و سودای حور افتادهاند
هوش مصنوعی: چشمات را به تماشای او مشغول کن، حتی اگر دیگران در خیال بهشت و زیباییهای آن غرق شده باشند.