گنجور

شمارهٔ ۲۷۷

یار رفت از دیده و در دل بماند
دل به زیر بار چون محمل بماند
دولت بیدار من چون درگذشت
بخت خواب آلود را غافل بماند
ماه چون منزل به منزل سیر کرد
مشتری در اولین منزل بماند
دل بدو دادیم و دلداری نکرد
دل نماند او را و ما را دل بماند
عقدهٔ ابروی او نگشود عقل
رفت عمر و همچنان مشکل بماند
سرو خندان در هوای قامتش
دست بر سر زد که پا در گل بماند
هرکه یک دم دُردی دَردش کشید
همچو ناصر مست و لایعقل بماند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار رفت از دیده و در دل بماند
دل به زیر بار چون محمل بماند
هوش مصنوعی: دوست از چشمانم دور شد و تصویرش در دل باقی ماند. دل چون بار سنگینی زیر فشار احساسات، درون خود سنگینی می‌کند.
دولت بیدار من چون درگذشت
بخت خواب آلود را غافل بماند
هوش مصنوعی: خوشبختی و شادکامی من زمانی به سر می‌رسد که شانس و فرصت‌های خوب در خواب و غفلت باقی بمانند.
ماه چون منزل به منزل سیر کرد
مشتری در اولین منزل بماند
هوش مصنوعی: ماه در حال حرکت از یک منزل به منزل دیگر است و سیاره مشتری در اولین منزل توقف کرده است.
دل بدو دادیم و دلداری نکرد
دل نماند او را و ما را دل بماند
هوش مصنوعی: دل خود را به او سپردیم، اما او هیچ احساسی از ما نداشت. در نتیجه نه دل او باقی ماند و نه دل ما بی‌درد شد.
عقدهٔ ابروی او نگشود عقل
رفت عمر و همچنان مشکل بماند
هوش مصنوعی: مشکل و راز ابروی او را عقل درک نکرد و عمر سپری شد، اما همچنان این مسئله حل‌نشده باقی ماند.
سرو خندان در هوای قامتش
دست بر سر زد که پا در گل بماند
هوش مصنوعی: سرو زیبا و خندان در هوای خودش با دستانش بر سرش زد تا از گل و خاک دور بماند و در زیبایی‌اش غرق شود.
هرکه یک دم دُردی دَردش کشید
همچو ناصر مست و لایعقل بماند
هوش مصنوعی: هر کس برای مدت کوتاهی مشروب نوشید، مانند ناصر، مست و بی‌فکر خواهد شد.