گنجور

شمارهٔ ۲۷۱

از عشق چه گویم که مرا پیش نیامد
وز غم چه نمک ماند که بر ریش نیامد
یک روز دلم رفت به چین سر زلفش
عمری شد و آن خستهٔ درویش نیامد
تیری که توان بر هدف وصل تو انداخت
در شست چه گیریم که در کیش نیامد
هر کس بگرفت از لب شیرین تو کامی
زان نوش مرا بهره به جز نیش نیامد
گفتی که زنم تیغ جفا بر سر عشاق
ای خاک بر آن سر که به سر پیش نیامد
با درد تو خوش بود دل غمزده آن نیز
رنجیده ز ما رفت و دگر پیش نیامد
بیگانه چنان شد که ز بیماری ناصر
واقف شد و روزی به سر خویش نیامد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از عشق چه گویم که مرا پیش نیامد
وز غم چه نمک ماند که بر ریش نیامد
هوش مصنوعی: نمی‌دانم از عشق چه بگویم که تجربه‌اش نکرده‌ام و از غم هم چیزی نمانده که به دلم بنشیند.
یک روز دلم رفت به چین سر زلفش
عمری شد و آن خستهٔ درویش نیامد
هوش مصنوعی: روزی دلم به خاطر زیبایی و جذابیت موهای او به چین رفت و سال‌هاست که آن درویش خسته و ناامید به پیشم نیامده است.
تیری که توان بر هدف وصل تو انداخت
در شست چه گیریم که در کیش نیامد
هوش مصنوعی: تیرهایی که به سمت تو پرتاب می‌شود و می‌تواند به هدف برسد، چه ارزشی دارد اگر آن تیر در مکان مناسبی نیفتد و به هدف نرسد؟
هر کس بگرفت از لب شیرین تو کامی
زان نوش مرا بهره به جز نیش نیامد
هوش مصنوعی: هر کسی که از لب‌های شیرین تو لذتی برد، من فقط طعم تلخی را تجربه کرده‌ام و جز نیش چیزی نصیبم نشده است.
گفتی که زنم تیغ جفا بر سر عشاق
ای خاک بر آن سر که به سر پیش نیامد
هوش مصنوعی: تو گفتی که بر سر عاشقان با بی‌رحمی تیغ می‌زنی، ای کاش بر آن سر خاک بپاشم که به خاطر عشق، هیچ تلاشی نکرده است.
با درد تو خوش بود دل غمزده آن نیز
رنجیده ز ما رفت و دگر پیش نیامد
هوش مصنوعی: دل غمگین من از درد تو خوشحال بود، اما اکنون که او رنجیده خاطر شده، دیگر به سراغ ما نیامد.
بیگانه چنان شد که ز بیماری ناصر
واقف شد و روزی به سر خویش نیامد
هوش مصنوعی: غریبه به قدری تحت تأثیر وضعیت بیماری ناصر قرار گرفت که از حال او آگاه شد و روزی از سر کار خود غیبت کرد.