گنجور

شمارهٔ ۲۶۸

عقلی که زیرک می‌نمود، از عشق تو دیوانه شد
از آشنا و خویش و کس یکبارگی بیگانه شد
درد تو هر سو رخنه‌ای می‌کرد در بنیاد دل
ویرانه کردش این زمان، چون گنج در ویرانه شد
بگریزد از شکّر مگس، چون برفشاند آستین
در راه و رسم عاشقی ثابت قدم پروانه شد
از خان و مان آواره‌ام زین غم که دائم روز و شب
با مردم چشمم چرا نقش رخت همخانه شد
ای پند گو گفتم تو را، افسون ما از غم مکن
می‌میرم از زاری کنون، افسون تو افسانه شد
جانی‌ست ناصر را که او،‌ می‌دارد از جانان جدا
گر جان سبکباری کند جان بدهد و جانانه شد

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عقلی که زیرک می‌نمود، از عشق تو دیوانه شد
از آشنا و خویش و کس یکبارگی بیگانه شد
هوش مصنوعی: عقلی که به نظر می‌رسید هوشیار و باهوش است، به خاطر عشق تو دیوانه شد. او از آشنایان و افراد نزدیک خود طوری دور شد که به یکباره همه‌شان برایش غریبه شدند.
درد تو هر سو رخنه‌ای می‌کرد در بنیاد دل
ویرانه کردش این زمان، چون گنج در ویرانه شد
هوش مصنوعی: درد تو به هر طرف نفوذ کرده و دل خراب و ویران مرا به شدت تحت تأثیر قرار داده است. اکنون، مانند گنجی که در میان ویرانه‌ها پیدا شده، ارزش زیادی پیدا کرده‌ای.
بگریزد از شکّر مگس، چون برفشاند آستین
در راه و رسم عاشقی ثابت قدم پروانه شد
هوش مصنوعی: مگس از شیرینی فرار می‌کند، چون در مسیر عشق، پروانه با عزم و اراده ثابت قدم است و در راه خود استوار می‌ماند.
از خان و مان آواره‌ام زین غم که دائم روز و شب
با مردم چشمم چرا نقش رخت همخانه شد
هوش مصنوعی: به خاطر این غم که همیشه روز و شب با مردم هستم، از خانه و زندگی‌ام دور افتاده‌ام. چرا تصویر تو در ذهنم مانند همخانه‌ام شده است؟
ای پند گو گفتم تو را، افسون ما از غم مکن
می‌میرم از زاری کنون، افسون تو افسانه شد
هوش مصنوعی: ای نصیحت‌گر، من به تو گفتم که جادو ما از دل‌نگرانی‌ها نشأت می‌گیرد. اکنون از شدت زاری و اندوه دارم می‌میرم، اما جادو و سحر تو دیگر یک داستان خیالی شده است.
جانی‌ست ناصر را که او،‌ می‌دارد از جانان جدا
گر جان سبکباری کند جان بدهد و جانانه شد
هوش مصنوعی: ناصر را روحی است که او را از محبوبش جدا می‌کند، اگر کسی روحش سبک باشد، جانش را فدای محبوبش می‌کند و به عشقش می‌رسد.