گنجور

شمارهٔ ۲۶

گرفت ملک دلم حسن دلستان شما
به جای جان منی، جان ما و جان شما
به تنگنای دهان تو جای نقطه نبود
دقیق شد سخن از تنگی دهان شما
ز جای رفت دل تنگ غنچه چون سوسن
به گوش گل سخنی گفت از زبان شما
صدف شود ز گهر گوش هر که در یابد
حدیث لعل درخشان درفشان شما
بسی دقیقهٔ باریک می‌رود چون موی
میان چشم ضعیف من و میان شما
به خدمت در تو درکشیده حلقه به گوش
نهاده‌ام سر طاعت بر آستان شما
به بوی باد صبا جان همی‌دهد ناصر
که هست رهگذر او به بوستان شما

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرفت ملک دلم حسن دلستان شما
به جای جان منی، جان ما و جان شما
هوش مصنوعی: زیبایی دلخواه شما در قلب من سلطنت می‌کند و جای شما در جان من است؛ شما جان من و جان خودتان هستید.
به تنگنای دهان تو جای نقطه نبود
دقیق شد سخن از تنگی دهان شما
هوش مصنوعی: در تنگنای دهان تو، جایی برای نقطه وجود نداشت، و این نشان‌دهنده این است که حرف‌هایی که درباره تنگی دهان تو زده می‌شود، به خوبی و با دقت بیان شده است.
ز جای رفت دل تنگ غنچه چون سوسن
به گوش گل سخنی گفت از زبان شما
هوش مصنوعی: دل غمگین غنچه از جای خود حرکت کرده و به گوش گل رسیده و از طرف شما پیامی را به گل می‌رساند.
صدف شود ز گهر گوش هر که در یابد
حدیث لعل درخشان درفشان شما
هوش مصنوعی: هر کسی که داستان زیبایی و درخشش شما را درک کند، مانند صدفی می‌شود که گردی از گوهر در گوشش قرار می‌گیرد.
بسی دقیقهٔ باریک می‌رود چون موی
میان چشم ضعیف من و میان شما
هوش مصنوعی: بسیار جزئیات ریز و حساس وجود دارد که بین من و شما فاصله می‌اندازد، مانند جداکننده‌ی نازکی که بین مو و چشم من قرار دارد.
به خدمت در تو درکشیده حلقه به گوش
نهاده‌ام سر طاعت بر آستان شما
هوش مصنوعی: من خود را به خدمت شما سپرده‌ام و با احترام تمام به آستان شما سر فرود آورده‌ام.
به بوی باد صبا جان همی‌دهد ناصر
که هست رهگذر او به بوستان شما
هوش مصنوعی: ناصر با بوی خوش باد صبا احساس زندگی و سرزندگی می‌کند، زیرا او رهگذری است که به بوستان شما آمده است.