گنجور

شمارهٔ ۲۵۴

روزم از غصه سیه گشت و شبم پیدا شد
عجبم رفت کنون، بلعجبم پیدا شد
من خود از دردسر هجر به افغان بودم
گرمی دل اثری کرد و تبم پیدا شد
بودم از بی ادبی همدم مستان چو رباب
گوش مالی ز تو خوردم، ادبم پیدا شد
یاد تو کردم و کام دهنم شیرین شد
جام مِی‌ خوردم و در دل طربم پیدا شد
همچو بلبل ز گل وصل تو بودم غافل
باد آورد نسیم و طلبم پیدا شد
پدر و مادر من عشق و مَحبت بوده ست
دیر باز است که اصل و نسبم پیدا شد
تا لب خویش نهاده‌ است بر آن لب ناصر
اثر چشمهٔ حیوان ز لبم پیدا شد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روزم از غصه سیه گشت و شبم پیدا شد
عجبم رفت کنون، بلعجبم پیدا شد
هوش مصنوعی: روز من به خاطر غم‌ها و اندوه‌ها تیره و تار شد و شب من هم پر از شگفتی شد. اکنون که به این حالت رسیده‌ام، از اینکه این تغییرات را تجربه می‌کنم، شگفت‌زده‌ام.
من خود از دردسر هجر به افغان بودم
گرمی دل اثری کرد و تبم پیدا شد
هوش مصنوعی: من از درد و رنج جدایی به شدت ناله و فریاد می‌زدم، اما وقتی که محبت و گرمی دل به من رسید، احساس بهتری پیدا کردم و تب و تندرم بیش‌تر شد.
بودم از بی ادبی همدم مستان چو رباب
گوش مالی ز تو خوردم، ادبم پیدا شد
هوش مصنوعی: من به دلیل بی‌ادبی‌ام همراه هم‌نوشان بودم، اما وقتی با نوازش‌های تو روبه‌رو شدم، ادب و آدابم نمایان شد.
یاد تو کردم و کام دهنم شیرین شد
جام مِی‌ خوردم و در دل طربم پیدا شد
هوش مصنوعی: وقتی به یاد تو افتادم، حس خوبی پیدا کردم و با نوشیدن شراب، شادی در دلم ایجاد شد.
همچو بلبل ز گل وصل تو بودم غافل
باد آورد نسیم و طلبم پیدا شد
هوش مصنوعی: من مانند بلبل، از زیبایی و نزدیکی تو بی‌خبر بودم، اما نسیم هوای تو مرا آگاه کرد و خواسته‌ام برایم آشکار شد.
پدر و مادر من عشق و مَحبت بوده ست
دیر باز است که اصل و نسبم پیدا شد
هوش مصنوعی: پدر و مادر من انسان‌های عاشق و مهربان بوده‌اند و مدت زیادی است که من نسبت و گذشته‌ام را شناخته‌ام.
تا لب خویش نهاده‌ است بر آن لب ناصر
اثر چشمهٔ حیوان ز لبم پیدا شد
هوش مصنوعی: چون ناصر لبش را به لب من گذاشته، اثر چشمهٔ حیات از لبم نمایان شده است.