شمارهٔ ۲۳
در میکده می در خمی، میگفت و میزد جوشها
تا من ز دُردی نگذرم، ننشینم آنگه با صفا
تا من نگردم لعلگون، نایم ز علتها برون
گرد دهان نازکان گشتن نمیشاید مرا
گر با مخالف میرسم، تندی و تیزی میکنم
پیش حریف خوشتن هستم همه نوش و شقا
چون شد سبو از می تهی، پر گشت از ما باطنش
هر دم نهد سر بر زمین کبرش نماند از کبریا
آن ابر در دریا کشی، میبود از آن رو سیل او
سرمست و غلتان میرود، سر را نمیداند ز پا
از جام زرین ملک ذره به بوئی مست شد
گه چرخ میزد در زمین، گاهی معلق در هوا
خمها به دست جام می، پیغام ناصر میدهند
گر ذوق هستی بایدت سر را بنه بر پای ما
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در میکده می در خمی، میگفت و میزد جوشها
تا من ز دُردی نگذرم، ننشینم آنگه با صفا
هوش مصنوعی: در میخانه، وقتی که مشغول نوشیدن و خوشگذرانی بودم، صحبت میکردم و هیجان داشتم تا اینکه از حالت مستی خارج نشوم و به آرامش نرسم.
تا من نگردم لعلگون، نایم ز علتها برون
گرد دهان نازکان گشتن نمیشاید مرا
هوش مصنوعی: تا وقتی که من به زیبایی و جذابیت نرسم، نمیتوانم از مشکلات و دردسرها رهایی پیدا کنم و نمیتوانم به خاطر دلرباها و دلنشینیها متوجه خودم بشوم.
گر با مخالف میرسم، تندی و تیزی میکنم
پیش حریف خوشتن هستم همه نوش و شقا
هوش مصنوعی: اگر با دشمنان خود برخورد کنم، در مواجهه با آنها تند و تیز میشوم، اما در حضور دوستانم، شاد و خوشحال هستم.
چون شد سبو از می تهی، پر گشت از ما باطنش
هر دم نهد سر بر زمین کبرش نماند از کبریا
هوش مصنوعی: وقتی که ظرف شراب خالی شد، باطن آن یعنی درونش هر لحظه بر زمین سر فرود میآورد و دیگر از عظمت و بزرگی خبری نیست.
آن ابر در دریا کشی، میبود از آن رو سیل او
سرمست و غلتان میرود، سر را نمیداند ز پا
هوش مصنوعی: ابر به دریا میافتد و به همین دلیل، سیل آن سرش را نمیداند و در حال غلتیدن و سرمستی است.
از جام زرین ملک ذره به بوئی مست شد
گه چرخ میزد در زمین، گاهی معلق در هوا
هوش مصنوعی: از دور جام طلایی به هوا تاب میخورد و بوی خوشی به مشام میرسید. گاهی بر زمین میچرخید و گاهی در هوا معلق میماند.
خمها به دست جام می، پیغام ناصر میدهند
گر ذوق هستی بایدت سر را بنه بر پای ما
هوش مصنوعی: شراب در دست خمها به پیغام ناصر میرسد. اگر لذت میخواهی، باید سر خود را بر پای ما بگذاری.