گنجور

شمارهٔ ۱۷۸

دلم را در زنخدانت ره افتاد
قدم از ره برون زد در چَه افتاد
چو در مهتاب می‌رفتی خرامان
ز رویت تاب در روی مه افتاد
نخوردم میوه از نخل بلندت
دریغا دست عمرم کوته افتاد
تجلی کرد انوار جمالت
کز آن حیرت به جان آگه افتاد
چو لای نفی بر خود راند ناصر
همه اثبات در الاالله افتاد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم را در زنخدانت ره افتاد
قدم از ره برون زد در چَه افتاد
هوش مصنوعی: دل من در گردن تو گرفتار شده است و هنگامی که از راه مستقیم خارج شدم، به چاله‌ای افتادم.
چو در مهتاب می‌رفتی خرامان
ز رویت تاب در روی مه افتاد
هوش مصنوعی: زمانی که در زیر نور مهتاب با طرز خاصی قدم برمی‌داشتی، زیبایی چهره‌ات به قدری درخشان بود که نوری شبیه به تابش ماه را به وجود می‌آورد.
نخوردم میوه از نخل بلندت
دریغا دست عمرم کوته افتاد
هوش مصنوعی: من از میوه‌های نخل بلند تو بهره‌ای نبردم، افسوس که عمرم به سرعت گذشت و کوتاه شد.
تجلی کرد انوار جمالت
کز آن حیرت به جان آگه افتاد
هوش مصنوعی: نقش و زیبایی تو به گونه‌ای درخشید که باعث شگفتی و آگاهی عمیق جانم شد.
چو لای نفی بر خود راند ناصر
همه اثبات در الاالله افتاد
هوش مصنوعی: وقتی که ناصر خود را از تمام چیزهای غیر ضروری و بیهوده دور کرد، همه چیز در وجود او به خدای یکتا بازگشت.