شمارهٔ ۱۷۵
اگر چه خانهٔ تیره است دیده جای تو باد
وگر چه منزلِ تنگ است دل سرای تو باد
اگر چه از تن من غیر استخوانی نیست
همیشه بر سر او سایهٔ همای تو باد
به کیمیای نظر خاک را تو زر سازی
مس وجود مرا قُرب کیمیای تو باد
ز خاک پای تو عشاق توتیا کردند
نصیب دیدهٔ بختم ز توتیای تو باد
تو آفتاب جهانی گرفته ملک به تیغ
چو ذره ذره شوم مهرم از هوای تو باد
خیال تاج مرصع برفت از سر من
کلاه دولت ناصر ز خاک پای تو باد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر چه خانهٔ تیره است دیده جای تو باد
وگر چه منزلِ تنگ است دل سرای تو باد
هوش مصنوعی: هرچند که خانه تاریک و ناامن است، اما نگاه و یاد تو در آنجا جایگاهی ویژه دارد و حتی اگر دل و دلنوازیم محدود و تنگ باشد، باز هم تو در آنجا مقام و منزلت خاص خود را خواهی داشت.
اگر چه از تن من غیر استخوانی نیست
همیشه بر سر او سایهٔ همای تو باد
هوش مصنوعی: اگرچه تنها استخوانی از تن من باقی نمانده، اما همیشه بر سر آن سایهٔ تو باشد.
به کیمیای نظر خاک را تو زر سازی
مس وجود مرا قُرب کیمیای تو باد
هوش مصنوعی: با نگاهی جادویی خود، میتوانی سنگ را به طلا تبدیل کنی. وجود من نیز به خاطر محبت و توجه تو به ارزش و اعتباری میرسد.
ز خاک پای تو عشاق توتیا کردند
نصیب دیدهٔ بختم ز توتیای تو باد
هوش مصنوعی: عشاق با خاک پای تو معجون چشم خود را ساختهاند و امیدوارند که قسمت دیدن تو نصیب من هم شود.
تو آفتاب جهانی گرفته ملک به تیغ
چو ذره ذره شوم مهرم از هوای تو باد
هوش مصنوعی: تو نور هستی و جهان را روشن کردهای؛ اگر با تیغ تو بخواهم ذره ذره شوم، باز هم مهر و عشق من از وجود تو است.
خیال تاج مرصع برفت از سر من
کلاه دولت ناصر ز خاک پای تو باد
هوش مصنوعی: تصور wearing تاجی زینتی دیگر بر سرم رفته است، چرا که برایم براستی کلاه قدرت و نعمت تو همواره در سایهی وجود توست.

ناصر بخارایی