گنجور

شمارهٔ ۱۷۳

یک نفس ای باد صبا همچو باد
عزم تو تا کوی دلارام باد
گر به در دوست قبولت بود
راست بود اینکه قبولست یاد
پیش مراد دل و مقصود جان
عرضه دهی درد دل نامراد
عهد مرا یار فراموش کرد
رفت بسی عهد و نیاورد یاد
داد نداد آن بت بیدادگر
دادِ جفا کاری و بیداد داد
قهر که از یاد بود به ز لطف
ظلم که از دوست بود به ز داد
ناصر اگر نامه نویسد به دوست
می‌کند از دیده بیاض و سواد

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک نفس ای باد صبا همچو باد
عزم تو تا کوی دلارام باد
هوش مصنوعی: ای باد صبا، یک لحظه به سمت کوی دلخواه من برو و با خود خبر خوشی بیاور.
گر به در دوست قبولت بود
راست بود اینکه قبولست یاد
هوش مصنوعی: اگر او دوستت را بپذیرد، این نشان‌دهنده‌ی این است که پذیرفتنش واقعی و درست است.
پیش مراد دل و مقصود جان
عرضه دهی درد دل نامراد
هوش مصنوعی: قبل از اینکه به خواسته و نیاز دل و جان توجه کنی، باید درد و رنجی که در دل داری را بیان کنی.
عهد مرا یار فراموش کرد
رفت بسی عهد و نیاورد یاد
هوش مصنوعی: دوست من عهد و پیمان ما را فراموش کرد و رفت، خیلی از وعده‌ها را فراموش کرده و هیچ‌یک را به یاد نیاورد.
داد نداد آن بت بیدادگر
دادِ جفا کاری و بیداد داد
هوش مصنوعی: آن معشوق ظالم نه عطایی کرد و نه جواب می‌دهد، بلکه فقط ظلم و ستمش را بیشتر می‌کند.
قهر که از یاد بود به ز لطف
ظلم که از دوست بود به ز داد
هوش مصنوعی: به خاطر قهر و ناراحتی که فراموش شده بهتر از لطف و ستمی است که از دوست ناشی می‌شود.
ناصر اگر نامه نویسد به دوست
می‌کند از دیده بیاض و سواد
هوش مصنوعی: ناصر اگر برای دوستش نامه‌ای بنویسد، آن را با دقت و عشق می‌نویسد، طوری که هم سفید و پاک باشد و هم نوشتارش خوانا و زیبا.