گنجور

شمارهٔ ۱۷۰

من اوفتاده و انفاس روح پرور باد
چو باد بر تو گذر می‌کند حرامش باد
شب فراق و غریبی و عشق و تنهائی
چه شد که بر من بیچاره هر چهار افتاد
سرشک دیدهٔ من همچو آب می‌خواند
که سالها تو نیاری به نامه از من یاد
غلام عشق تو از هر دو کون آزاد است
کسی ز مادر فطرت چنین نزاد آزاد
چو گشت راز دلم فاش، ناله را چه کند
دهان از آن …. برکشیده‌ام بگشاد
ز نقش بند ازل عقل و هوش حیرانند
که در شمایل خوب تو داد خوبی داد
چو باد می‌رود اندر رکاب تو ناصر
چگونه صبر کند، عمر داده است به باد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من اوفتاده و انفاس روح پرور باد
چو باد بر تو گذر می‌کند حرامش باد
هوش مصنوعی: من در حالتی افتاده هستم و مانند وزش نسیم، زندگی‌بخش است. هرچند که این نسیم بر تو می‌گذرد، ولی حسرتش را بر خود حرام می‌کنم.
شب فراق و غریبی و عشق و تنهائی
چه شد که بر من بیچاره هر چهار افتاد
هوش مصنوعی: در شب تنهایی و دوری و عشق، چه شد که هر چهار این احساسات ناگوار بر من عارض شد؟
سرشک دیدهٔ من همچو آب می‌خواند
که سالها تو نیاری به نامه از من یاد
هوش مصنوعی: اشک‌های من مانند آبی هستند که می‌خوانند و نشان می‌دهند که سال‌هاست تو حاضر نیستی حتی به یاد من نامه‌ای بنویسی.
غلام عشق تو از هر دو کون آزاد است
کسی ز مادر فطرت چنین نزاد آزاد
هوش مصنوعی: دلداده عشق تو از هر قید و بندی رهاست، چرا که کسی از مادر فطرت به این آزادی متولد نشده است.
چو گشت راز دلم فاش، ناله را چه کند
دهان از آن …. برکشیده‌ام بگشاد
هوش مصنوعی: وقتی راز دلم فاش شد، دهان چه نیازی به ناله دارد از این موضوع… من آن را بر زبان آورده‌ام و گفته‌ام.
ز نقش بند ازل عقل و هوش حیرانند
که در شمایل خوب تو داد خوبی داد
هوش مصنوعی: عقل و فکر از زیبایی‌ها و شمایل تو متعجب و حیران هستند، زیرا خصوصیات خوب و نیکویی که در تو وجود دارد، به وضوح نمایان است.
چو باد می‌رود اندر رکاب تو ناصر
چگونه صبر کند، عمر داده است به باد
هوش مصنوعی: همان‌طور که باد به دنبالت می‌آید، ناصر چگونه می‌تواند صبر کند؟ زیرا عمرش را به باد داده است.