گنجور

شمارهٔ ۱۶۶ - در مدح سلطان اویس

شمع ایران گویمت یا ماه توران خوانمت
قبلهٔ دل دانمت یا کعبهٔ جان خوانمت
خلق در آسایشند از حسن رویت لاجرم
رحمت پروردگار و لطف یزدان خوانمت
همچو عقلی دل‌فروز و همچو جانی ناگزیر
خوشتر از جان جهان آن چیست تا آن خوانمت
خوانمت فردوس تا از چهره برداری نقاب
وز دو لب چون روح بخشی، آب حیوان خوانمت
در وفا بنیاد مهر و در صفا بنیاد حسن
در مکارم عین لطف و کان احسان خوانمت
رونق میدان ز توست و زینت لشگر توئی
شهسوار لشگر و خورشید میدان خوانمت
چون کشی در بزم باده گویمت جمشید وقت
چون کنی بر رخش جولان پور دستان خوانمت
چون سلیمان گر چه داری حکم بر دیو و پری
صد سلیمانی به رتبت گر سلیمان خوانمت
چون به خوبی جمله خوبان بندهٔ حسن تواَند
پاشاه دلبران و شاه خوبان خوانمت
سوی خویشم خوان که من خوانم تو را عاشق نواز
سوی من بخرام تا سرو خرامان خوانمت
از رخ گیتی گشا مهدی عالم دانمت
وز لب مُعجزنما عیسی دوران خوانمت
گوش کن اشعار ناصر باز دان اسرار او
تا میان مردمان شاه سخندان خوانمت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شمع ایران گویمت یا ماه توران خوانمت
قبلهٔ دل دانمت یا کعبهٔ جان خوانمت
هوش مصنوعی: ای شمع ایران، تو را می‌خوانم یا ای ماه توران، تویی که قلبم به تو می‌تپد و تو را مانند قبلهٔ دل و کعبهٔ جانم می‌دانم.
خلق در آسایشند از حسن رویت لاجرم
رحمت پروردگار و لطف یزدان خوانمت
هوش مصنوعی: مردم به خاطر زیبایی روی تو در آرامش‌اند، بنابراین من این را نعمت و رحمت خداوند و لطف او می‌دانم.
همچو عقلی دل‌فروز و همچو جانی ناگزیر
خوشتر از جان جهان آن چیست تا آن خوانمت
هوش مصنوعی: دل‌انگیز و روشن‌کننده مانند عقل است و مانند جان، گریزی از آن نیست. چه چیزی در دنیا خوش‌تر از جان وجود دارد که من آن را سرشار از محبت و شوق بخوانم؟
خوانمت فردوس تا از چهره برداری نقاب
وز دو لب چون روح بخشی، آب حیوان خوانمت
هوش مصنوعی: می‌گوید: تو را به بهشت می‌خوانم تا از چهره‌ات پرده‌برداری کنی و با لبانت چنان جان تازه‌ای به من ببخشی که مانند آب حیات باشد.
در وفا بنیاد مهر و در صفا بنیاد حسن
در مکارم عین لطف و کان احسان خوانمت
هوش مصنوعی: در وفا، دوستی و محبت شکل می‌گیرد و در صفا، خوبی و زیبایی عیان می‌شود. در کارهای نیک، تجلی لطف و محبت را می‌توان مشاهده کرد و من تو را با احسان و بخشش می‌شناسم.
رونق میدان ز توست و زینت لشگر توئی
شهسوار لشگر و خورشید میدان خوانمت
هوش مصنوعی: زندگی و شرافت میدان به وجود توست و زیبایی لشگر به وجود توست. تو هستی که در میان لشگر، همچون یک پهلوان میدرخشی و همانند خورشید در میدان می‌باشی.
چون کشی در بزم باده گویمت جمشید وقت
چون کنی بر رخش جولان پور دستان خوانمت
هوش مصنوعی: به محض اینکه در میخانه‌ات جام باده را به دست بگیری، به یاد جمشید می‌افتم و وقتی بر اسب زیبای خود جولان می‌دهی، داستان پور دستان را برایت تعریف خواهم کرد.
چون سلیمان گر چه داری حکم بر دیو و پری
صد سلیمانی به رتبت گر سلیمان خوانمت
هوش مصنوعی: اگرچه تو مانند سلیمان بر دیوان و پری‌ها تسلط داری، اما صد سلیمان دیگر هم که در مقام و هنر با تو برابری کنند، باز هم تو را سلیمان نمی‌نامم.
چون به خوبی جمله خوبان بندهٔ حسن تواَند
پاشاه دلبران و شاه خوبان خوانمت
هوش مصنوعی: وقتی همه‌ی خوبان به زیبایی و نیکی تو مشغول‌اند، تو را پادشاه دلبران و بهترین‌ها می‌نامم.
سوی خویشم خوان که من خوانم تو را عاشق نواز
سوی من بخرام تا سرو خرامان خوانمت
هوش مصنوعی: به سمت خودم بخوان که من هم تو را با عشق می‌خوانم. بیا و به سوی من بیا و اجازه بده که تو را مانند درخت سرو با زیبایی وصف کنم.
از رخ گیتی گشا مهدی عالم دانمت
وز لب مُعجزنما عیسی دوران خوانمت
هوش مصنوعی: از چهره‌ی جهان، مهدی را می‌شناسم و از لب معجزه‌آسا، عیسی را در زمان خود می‌خوانم.
گوش کن اشعار ناصر باز دان اسرار او
تا میان مردمان شاه سخندان خوانمت
هوش مصنوعی: گوش کن به شعرهای ناصر، که رازهای او را می‌فهمی و من او را در میان مردم به عنوان شاه سخن‌وران معرفی می‌کنم.