گنجور

شمارهٔ ۱۶۵

چه عجب لطف مزاجست در آب و خاکت
که خرد می‌نتواند که کند ادراکت
ورق لاله بر اندام گل و شمشاد است
یا قبا بر تن گلگون و قد چالاکت
زان شدم کشتهٔ تیر تو که بینم خود را
غرق خون گشته و آویخته بر فتراکت
پاک بادا رخ نیکوی تو از چشم بدان
تا زیانی نکند دیدهٔ هر ناپاکت
جمله غمهای جهان از تو دلم دید و هنوز
من بر آنم که مبیناد کسی غمناکت
عاقبت چشم تو از خون دلم باک نداشت
آه از آن خونی بی‌عاقبت بی‌باکت
گر تو خاک در آن ماه ببوسی ناصر
گذرد مرتبه از دایرهٔ‌ افلاکت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه عجب لطف مزاجست در آب و خاکت
که خرد می‌نتواند که کند ادراکت
هوش مصنوعی: عجب است که ویژگی‌های خوشایند طبیعی تو در آب و خاکت به قدری زیباست که عقل توان درک آن را ندارد.
ورق لاله بر اندام گل و شمشاد است
یا قبا بر تن گلگون و قد چالاکت
هوش مصنوعی: برگ لاله بر بدن گل و شمشاد مانند پوششی است که بر تن گلگون و قامت فعال و تند و تیز تو قرار گرفته است.
زان شدم کشتهٔ تیر تو که بینم خود را
غرق خون گشته و آویخته بر فتراکت
هوش مصنوعی: من به خاطر تیر عشق تو به شدت مجروح شدم و حالا خود را در حالتی می‌بینم که غرق در خون هستم و افسرده و مغموم بر زمین افتاده‌ام.
پاک بادا رخ نیکوی تو از چشم بدان
تا زیانی نکند دیدهٔ هر ناپاکت
هوش مصنوعی: امیدوارم چهرهٔ زیبا و نیکویت از چشمان بدخواهان دور باشد تا آنها نتوانند به تو آسیب برسانند و به تو لطمه بزنند.
جمله غمهای جهان از تو دلم دید و هنوز
من بر آنم که مبیناد کسی غمناکت
هوش مصنوعی: تمام غم‌های دنیا را در دل خود احساس کردم و هنوز هم پابرجا هستم که نگذارم کسی غمگین‌تر از خودم باشد.
عاقبت چشم تو از خون دلم باک نداشت
آه از آن خونی بی‌عاقبت بی‌باکت
هوش مصنوعی: در نهایت، چشم تو دیگر به درد و رنج من اهمیتی نداد. آه از آن خون بی‌پایانی که تو نسبت به آن بی‌تفاوتی.
گر تو خاک در آن ماه ببوسی ناصر
گذرد مرتبه از دایرهٔ‌ افلاکت
هوش مصنوعی: اگر تو خاک آن ماه را ببوسی، ناصر از دایره‌ی بدبختی عبور خواهد کرد.