گنجور

شمارهٔ ۱۵۶

سلامی برد چون صبح صبا رفت
رسول ره نورد باد پا رفت
ز خونِ دل نوشتم ماجرائی
که در هجر تو بر ما چه‌ها رفت
گهی در پای ما خار جفا زد
گهی در خون ما تیر بلا رفت
من از بیگانه آزاری ندیدم
که با ما آنچه از آشنا رفت
از آن ساعت که تو از من جدائی
چنان دانم که جان از تن جدا رفت
تنی کز جان جدا افتاد شد خاک
ندانم جان که از تن شد کجا رفت
اگر چه ناصر آهسته زند آه
ولی فریاد او بسیار جا رفت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سلامی برد چون صبح صبا رفت
رسول ره نورد باد پا رفت
هوش مصنوعی: به سلامتی، صبح که نسیم خوشایند وزید، پیام‌آور به راهش ادامه داد و با شتاب و نشاط رفت.
ز خونِ دل نوشتم ماجرائی
که در هجر تو بر ما چه‌ها رفت
هوش مصنوعی: از عمق دل و با احساسات شدید، داستانی را نوشتم که در دوران جدایی تو، چه اتفاقاتی بر ما گذشت.
گهی در پای ما خار جفا زد
گهی در خون ما تیر بلا رفت
هوش مصنوعی: برخی اوقات سختی‌ها و دردها به ما آسیب می‌زند و در مواقعی دیگر نیز، شاهد مشکلاتی هستیم که به شكل دیگری به ما لطمه می‌زند.
من از بیگانه آزاری ندیدم
که با ما آنچه از آشنا رفت
هوش مصنوعی: من از بیگانگان هیچ آسیبی ندیدم، بلکه آنچه از دوستان و آشناهایم تحمل کردم بسیار بیشتر بوده است.
از آن ساعت که تو از من جدائی
چنان دانم که جان از تن جدا رفت
هوش مصنوعی: از زمانی که تو از من دور شده‌ای، احساس می‌کنم که زندگی‌ام به کل از من جدا شده است.
تنی کز جان جدا افتاد شد خاک
ندانم جان که از تن شد کجا رفت
هوش مصنوعی: بدنی که از روح جدا شد، به خاک تبدیل گشته است. نمی‌دانم روحی که از بدن رفته، به کجا رفته است.
اگر چه ناصر آهسته زند آه
ولی فریاد او بسیار جا رفت
هوش مصنوعی: هرچند ناصر به آرامی زندگی می‌کند و صدایش به آرامی شنیده می‌شود، اما تأثیر و پیام او به شدت در جاهای مختلف احساس می‌شود.