گنجور

شمارهٔ ۱۵۵

اگر دوستان را توان باز یافت
توان از پس مرگ جان باز یافت
کسی کز فراقی به وصلی رسید
دوباره حیات جهان باز یافت
شنیدی که آن تشنه در بادیه
همی مرد آب روان باز یافت
دهانش ببوسید و در خانه برد
چو آن تیر رفت و کمان باز یافت
بسی بوسه‌ها زد صبا در سحر
چو گل را به خنده دهان باز یافت
مرا وصل باید، چه سود از خیال
که نتوان یقین از گمان باز یافت
بگوید غم خویش ناصر به دوست
چو گل دید بلبل، زبان‌ باز یافت

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر دوستان را توان باز یافت
توان از پس مرگ جان باز یافت
هوش مصنوعی: اگر بتوانی دوستان خود را دوباره پیدا کنی، می‌توانی بعد از مرگ هم جان و زندگی خود را به دست آوری.
کسی کز فراقی به وصلی رسید
دوباره حیات جهان باز یافت
هوش مصنوعی: کسی که پس از جدایی به وصل و نزدیک شدن رسید، دوباره زندگی و رونق جهان را به دست آورد.
شنیدی که آن تشنه در بادیه
همی مرد آب روان باز یافت
هوش مصنوعی: شنیدی که آن تشنه در بیابان جانش را از دست می‌داد، اما ناگهان جریانی از آب را پیدا کرد.
دهانش ببوسید و در خانه برد
چو آن تیر رفت و کمان باز یافت
هوش مصنوعی: او را بوسید و به خانه برد، همان‌طور که تیر از کمان رها شده و به هدف می‌رسد.
بسی بوسه‌ها زد صبا در سحر
چو گل را به خنده دهان باز یافت
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی خیلی از بوسه‌ها را به گل‌ها آورد و گل‌ها را که لبخند می‌زدند، خوشحال و شاداب پیدا کرد.
مرا وصل باید، چه سود از خیال
که نتوان یقین از گمان باز یافت
هوش مصنوعی: مرا باید به وصال برسانند، زیرا چه فایده‌ای دارد که تنها به خیال و تصور اکتفا کنیم و نتوانیم یقین را از گمان تشخیص دهیم؟
بگوید غم خویش ناصر به دوست
چو گل دید بلبل، زبان‌ باز یافت
هوش مصنوعی: ناصر به دوستش می‌گوید که وقتی بلبل گل را می‌بیند، زبانش باز می‌شود و از غم خود حرف می‌زند. در واقع، او به زیبایی و شگفتی گل اشاره دارد که موجب بروز احساسات درونی و بیان کلمات می‌شود.