گنجور

شمارهٔ ۱۵۰

شمع‌وار از سر گذشتم بشنو از من سرگذشت
آتشم سر تا به پا بگرفت و آب از سر گذشت
رفت دل چون مُهر لعل او به جان پنهان نداشت
عین لطف است آنکه رنگ باده از ساغر گذشت
با فراغ بال پروانه وصال شمع را
آن زمان یابد که مردانه ز بال و پر گذشت
از حدیث آتشین من دل کاغذ بسوخت
دود آهم چون به نوک خامه بر دفتر گذشت
از تن خاکی به آب دیده بنشانم غبار
او اگر دامن کشان خواهد به خاکم بر گذشت
ای که نشناسی دل گرم مرا از آه سرد
باز جو یک شمّه از سوزی که بر مجمر گذشت
دامن مقصود اگر ناصر نمی‌آید به چنگ
همچو سیم اشک می‌باید ز وجه زر گذشت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شمع‌وار از سر گذشتم بشنو از من سرگذشت
آتشم سر تا به پا بگرفت و آب از سر گذشت
هوش مصنوعی: به مانند شمعی در حال ذوب شدن، از زندگی‌ام عبور کن و داستان دردهایم را بشنو. آتش در وجودم شعله‌ور است و تمام وجودم را فراگرفته است، به‌طوری که حتی آب هم نمی‌تواند آن را خاموش کند.
رفت دل چون مُهر لعل او به جان پنهان نداشت
عین لطف است آنکه رنگ باده از ساغر گذشت
هوش مصنوعی: دل به محبت و زیبایی او رفته و دیگر هیچ راز و پنهانی در خود ندارد. آنچه از رنگ و طعم شراب در جام مشهود است، نمادی از محبت و لطفی است که به ما ارزانی شده است.
با فراغ بال پروانه وصال شمع را
آن زمان یابد که مردانه ز بال و پر گذشت
هوش مصنوعی: پروانه در آرامش و بی‌دغدغه به شمع نزدیک می‌شود، اما این نزدیک شدن زمانی رخ می‌دهد که او با شجاعت از بال و پر خود بگذرد.
از حدیث آتشین من دل کاغذ بسوخت
دود آهم چون به نوک خامه بر دفتر گذشت
هوش مصنوعی: از سخنان سوزان و حسی که دارم، دل کاغذ به آتش افتاد و وقتی آه من به نوک قلم رسید، همچون دودی که بر روی دفتر می‌نشیند، نمایان شد.
از تن خاکی به آب دیده بنشانم غبار
او اگر دامن کشان خواهد به خاکم بر گذشت
هوش مصنوعی: من غبار وجود او را با آب چشمانم از تن خاکی‌ام می‌زدایم، اگر او با دامنش به سمت خاکی که هستم بیاید و بر من بگذرد.
ای که نشناسی دل گرم مرا از آه سرد
باز جو یک شمّه از سوزی که بر مجمر گذشت
هوش مصنوعی: ای کسی که نمی‌دانی دل گرم من چه حسی دارد، از درد و اندوهی که در سینه‌ام وجود دارد، بپرس و نگاهی به شعله‌ای که در دل من افروخته شده، بیفکن.
دامن مقصود اگر ناصر نمی‌آید به چنگ
همچو سیم اشک می‌باید ز وجه زر گذشت
هوش مصنوعی: اگر هدف و مقصود به آسانی به دست نیاید، باید همچون اشک که از صورت طلا می‌گذرد، از زیبایی‌ها و درخشش‌ها چشم پوشید.