گنجور

شمارهٔ ۱۴۸

زلف که به هر حلقهٔ مشکین هنری داشت
مانند شب قدر مبارک سحری داشت
هر چند که من ساغر اندوه کشیدم
تا چشم زدم ساقی دَوَرانِ دگری داشت
گر یار به ما کرد نظر عین وفا بود
نادیده اگر کرد در آن هم نظری داشت
زنار اگر بست اسیری چه کند آه
دل در خم آن زلف خدا بیخبری داشت
در صحن چمن ناصری دل شده امروز
چون غنچه ز اندوه تو پر خون جگری داشت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زلف که به هر حلقهٔ مشکین هنری داشت
مانند شب قدر مبارک سحری داشت
هوش مصنوعی: موهایی که در هر حلقه‌اش زیبایی خاصی نهفته است، مانند شب قدر که سرشار از برکت و نعمت در سحرگاهش می‌باشد.
هر چند که من ساغر اندوه کشیدم
تا چشم زدم ساقی دَوَرانِ دگری داشت
هوش مصنوعی: با اینکه من نوشیدنی غم را نوشیدم، وقتی به اطراف نگاه کردم، دیدم که ساقی در حال خدمت به دنیای دیگری است.
گر یار به ما کرد نظر عین وفا بود
نادیده اگر کرد در آن هم نظری داشت
هوش مصنوعی: اگر محبوب به ما نگاهی کند، آن نگاه واقعی و وفادار است و اگر هم به ما توجهی نکرد، در این بی‌توجهی هم نگاهی داشت.
زنار اگر بست اسیری چه کند آه
دل در خم آن زلف خدا بیخبری داشت
هوش مصنوعی: اگر کسی در اسارت باشد و زنجیری به خود ببندد، چه می‌تواند بکند؟ آه، دل او در پیچ و خم آن زلف الهی غمگین و بی‌خبر است.
در صحن چمن ناصری دل شده امروز
چون غنچه ز اندوه تو پر خون جگری داشت
هوش مصنوعی: امروز در باغ ناصری، دل من مانند غنچه‌ای است که از اندوه تو سرشار از درد و رنج شده است.