شمارهٔ ۱۳۱
ز کفر زلف تو اسلام در پریشانیست
ز چشم کافِر تو فتنه در مسلمانیست
هزار کان لطافت نهاده در لب توست
که آن عقیق گهرپوش گوهرِ کانیست
هر آدمی که نداند کمال حسن تو را
یقین شناس که آن از کمال نادانیست
مسخر تو اگر جن و انس شد چه عجب
دهان تنک تو چون خاتم سلیمانیست
تو را به چاه زنخدان کز آب خضر پر است
هزار یوسف دل اوفتاده زندانیست
هر آن گدای که در کوی خوبرویان رفت
گدا مگوی که او در مقام سلطانیست
گذار تا لب خود بر لبت نهد ناصر
که با دهان تواش رازهای پنهانیست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز کفر زلف تو اسلام در پریشانیست
ز چشم کافِر تو فتنه در مسلمانیست
هوش مصنوعی: زلف تو به گونهای است که حتی کفر هم در مقابل زیبایی آن مختل میشود و چشم تو که دلیری و جذبه دارد، باعث ایجاد آشوب و خطر در دل مسلمانان میشود.
هزار کان لطافت نهاده در لب توست
که آن عقیق گهرپوش گوهرِ کانیست
هوش مصنوعی: در لب تو هزاران زیبایی و نرمی وجود دارد که مانند عقیق، درخشش و ارزش خاصی دارد.
هر آدمی که نداند کمال حسن تو را
یقین شناس که آن از کمال نادانیست
هوش مصنوعی: هر فردی که زیباییهای تو را نشناسد، باید بداند که این ندانستن او ناشی از نادانی خودش است.
مسخر تو اگر جن و انس شد چه عجب
دهان تنک تو چون خاتم سلیمانیست
هوش مصنوعی: اگر جن و آدم هم برای تو به تماشا بیایند، تعجبی ندارد؛ چرا که زبان کوتاه تو مانند خاتم سلیمان است.
تو را به چاه زنخدان کز آب خضر پر است
هزار یوسف دل اوفتاده زندانیست
هوش مصنوعی: به چهرهی زیبایت که مانند چاهی پر از آب زلال است، قسم میخورم. در دل این چاه، هزار یوسف در قفس هستند، یعنی عشق و احساسات زیادی اسیر در آنجا دارند.
هر آن گدای که در کوی خوبرویان رفت
گدا مگوی که او در مقام سلطانیست
هوش مصنوعی: هر کسی که به محل و دنیای زیبا رویان نزدیک شود، نباید او را به خاطر فقر و گداییاش تحقیر کرد، زیرا ممکن است در باطن او تقوایی و عظمت وجود داشته باشد که نشان از مقام و جایگاه بالای او دارد.
گذار تا لب خود بر لبت نهد ناصر
که با دهان تواش رازهای پنهانیست
هوش مصنوعی: به سوی لب خود برو تا ناصر رازهای پنهان را با دهان تو به اشتراک بگذارد.