گنجور

شمارهٔ ۱۲۷

چشمم به یاد لعل تو، دوشینه خون گریست
بی سنبل تو نرگس من لاله‌گون گریست
در یاب ای فزون شده از حد دلبری
کین چشم اشکبار من از حد فزون گریست
پنهان ز دیده یاد تو از خاطرم گذشت
خندید از درون دل و چشم از برون گریست
خندم به گریه‌ در چو نکوخواه گویدم
نیکو شود هر آینه آن کز جنون گریست
سوزی‌ست در دل من اگر سینه‌ام بسوخت
خون در کنار دارم اگر دیده خون گریست
آن آب چشمها که ز پل می‌برد ستون
از چشم عاشقی‌ست که در بیستون گریست
ناصر اگر ز عشق تو گرید عجب مدار
دایم ز زخم پنجهٔ غالب زبون گریست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشمم به یاد لعل تو، دوشینه خون گریست
بی سنبل تو نرگس من لاله‌گون گریست
هوش مصنوعی: چشمم به یاد لب‌های سرخ تو، شب گذشته از شدت ناراحتی گریه کرد. بی‌گل و گیاه تو، نرگس من همچون لاله‌گون (قرمز) اشک ریخت.
در یاب ای فزون شده از حد دلبری
کین چشم اشکبار من از حد فزون گریست
هوش مصنوعی: ای محبوبی که خیلی زیبا هستی، توجه کن که چشمان پر از اشک من، از حد معمولی گریه کرده‌اند.
پنهان ز دیده یاد تو از خاطرم گذشت
خندید از درون دل و چشم از برون گریست
هوش مصنوعی: یاد تو به طور ناگهانی از ذهنم گذشت، در حالی که دلمن با خوشحالی می‌خندید و چشمانم از غم اشک می‌ریختند.
خندم به گریه‌ در چو نکوخواه گویدم
نیکو شود هر آینه آن کز جنون گریست
هوش مصنوعی: به خنده و شادی‌ام می‌خندم وقتی کسی که نیکوکار است بگوید که هر بار به خاطر دیوانگی اش گریه کند، اوضاع بهتر می‌شود.
سوزی‌ست در دل من اگر سینه‌ام بسوخت
خون در کنار دارم اگر دیده خون گریست
هوش مصنوعی: دل من آتش می‌گیرد، اگرچه سینه‌ام می‌سوزد. اگر چشمانم اشک می‌ریزند، در کنار دارم خون را.
آن آب چشمها که ز پل می‌برد ستون
از چشم عاشقی‌ست که در بیستون گریست
هوش مصنوعی: آن اشک‌هایی که از چشمان عاشق می‌ریزد، قدرتی دارد که می‌تواند سخت‌ترین چیزها را از جای خود حرکت دهد، و این تصویر از عشق و اندوهی عمیق و تاثیرگذار در دل دارد. عاشق در مکان بیستون، با غم و اندوهی عمیق، اشک می‌ریزد که نشانه‌ای از عشقش است.
ناصر اگر ز عشق تو گرید عجب مدار
دایم ز زخم پنجهٔ غالب زبون گریست
هوش مصنوعی: ناصر، اگر به خاطر عشق تو گریه کند، عجیب ندان. او همیشه از درد زخم‌هایی که بر او وارد شده است به زبان می‌آورد.