شمارهٔ ۱۲۶
هر چه نه عشقست همه کافریست
سجده که بیصدق بود بتگریست
این سر اگر در قدم او رود
سلطنت این سری و آن سریست
ز آتش او هر چه که داری بسوز
چهره چو زر کن، چه غم بی زریست
عاشق او گر تو نباشی، مباش
ماه مرا هر دو جهان مشتریست
عزت باز از پی آن خامُشیست
خواری بلبل ز زبان آوریست
درد همیباید و نی گفتگوی
عشق نه دربند سخن گستریست
ناصر اگر اهل دلی جان بده
ور ندهی مذهب تن پروریست
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر چه نه عشقست همه کافریست
سجده که بیصدق بود بتگریست
هوش مصنوعی: هر چیزی که عشق نیست، بیارزش و کفر به حساب میآید. اگر سجدهای بدون صدق و عشق باشد، در حقیقت پرستش غیرخداست.
این سر اگر در قدم او رود
سلطنت این سری و آن سریست
هوش مصنوعی: اگر سر من در برابر او فرود بیاید، همهی پادشاهی و قدرت من به خود او تعلق خواهد داشت.
ز آتش او هر چه که داری بسوز
چهره چو زر کن، چه غم بی زریست
هوش مصنوعی: از آتش عشق او هر چیزی را که داری بسوزان؛ چهرهات را مانند طلا بساز، زیرا زندگی بدون طلا غمانگیز است.
عاشق او گر تو نباشی، مباش
ماه مرا هر دو جهان مشتریست
هوش مصنوعی: اگر تو عاشق او نیستی، پس چرا عشق من به او را درک نمیکنی؟ چون من همچون ماهی هستم که برای هر دو جهان ارزشمند و ضروری است.
عزت باز از پی آن خامُشیست
خواری بلبل ز زبان آوریست
هوش مصنوعی: افتخار و احترام معمولاً در سکوت و آرامش به دست میآید، در حالی که درد و ذلت بلبل ناشی از بیانِ احساساتش است.
درد همیباید و نی گفتگوی
عشق نه دربند سخن گستریست
هوش مصنوعی: درد و رنج جزو لازمی از عشق است و این حس عمیق نباید محدود به گفتن و بیان کردن باشد؛ عشق بیشتر از کلمات و سخن گفتن میخواهد.
ناصر اگر اهل دلی جان بده
ور ندهی مذهب تن پروریست
هوش مصنوعی: اگر کسی اهل عشق و احساس باشد، باید به خاطر آنچه که دوست دارد، جان بدهد و اگر این کار را نکند، نشاندهندهی این است که به زندگی سطحی و راحتطلبانه مشغول است.