شمارهٔ ۱۲۳
صبحدم بر آستانش بیدلی خوش میگریست
کس نگفتش کز کجائی، خون دل از بهر چیست
دهر چون گل مینشاند هر دمم در خاک و خون
خاک خواری بر سر من، این چه عمرست، این چه زیست
در شب هجران به شمعی صحبتم افتاده بود
گاه من بر شمع و گاهی شمع بر من میگریست
تا سرم بر جاست سرتاپا فدای نام توست
از سر سر درگذشتن سهل کاری سرسریست
کُشت ناصر را کمان ابرویت از تیر چشم
کُشتهٔ خود را تو باری هیچ میدانی که کیست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صبحدم بر آستانش بیدلی خوش میگریست
کس نگفتش کز کجائی، خون دل از بهر چیست
هوش مصنوعی: در سپیدهدم، بیدلی بر درگاه او اشک میریخت، اما هیچکس نپرسید که از کجا آمده و چرا دلش اینگونه غمگین است.
دهر چون گل مینشاند هر دمم در خاک و خون
خاک خواری بر سر من، این چه عمرست، این چه زیست
هوش مصنوعی: دنیا هر لحظه مرا به شدت به خاک و خون میکشاند و این زندگی پر از پستی و رنج بر سر من چه معنا و مفهومی دارد؟
در شب هجران به شمعی صحبتم افتاده بود
گاه من بر شمع و گاهی شمع بر من میگریست
هوش مصنوعی: در شب جدایی، در کنار شمع نشسته بودم و در آنجا گفتگویی بین من و شمع برقرار شده بود. گاهی من به شمع نگاه میکردم و گاهی شمع به من مینگریست و بر حال من میگریست.
تا سرم بر جاست سرتاپا فدای نام توست
از سر سر درگذشتن سهل کاری سرسریست
هوش مصنوعی: تا زمانی که هستم، تمام وجودم فدای نام توست. از روی دوست داشتن، گذشتن از خودم کار سادهای نیست.
کُشت ناصر را کمان ابرویت از تیر چشم
کُشتهٔ خود را تو باری هیچ میدانی که کیست
هوش مصنوعی: تو با کمان ابرویت دل ناصر را نشانه رفتی و او را در چشمان خود کشتی. آیا هیچ میدانی که آن کُشته چه کسی است؟