شمارهٔ ۱۲
از عقل نیست پیش تو رفتن چراغ را
آن به که روغنی بچکاند دماغ را
بر رو مپیچ سلسلهٔ زلف عنبرین
بر عارض تذرو مه پرٌ زاغ را
ای باد اگر به بردن جانت رسالت است
بر تو گرفت نیست، بگو ما بلا مابلاغ را
کامی ز عمر گیر و مده رایگان ز دست
روز وصال و عهد شباب و فراغ را
زهاد حور و جنت و کوثر گزیدهاند
ما شاهدی و جام شرابی و باغ را
روزی که کاسهٔ سر ناصر شود ایاغ
جان تازه گردد از لب لعلت ایاغ را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از عقل نیست پیش تو رفتن چراغ را
آن به که روغنی بچکاند دماغ را
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که بهتر است برای روشن کردن مسیر خود، به جای اتکای به عقل و تفکر، از مواد و کارهای ابتدایی مانند روغن ریختن که به چراغ روشنایی میدهد، استفاده کنیم. در واقع، این میتواند به این معنا باشد که گاهی اوقات باید از روشهای ساده و عملیتر برای حل مسائل استفاده کنیم تا اینکه فقط به فکر و عقل تکیه کنیم.
بر رو مپیچ سلسلهٔ زلف عنبرین
بر عارض تذرو مه پرٌ زاغ را
هوش مصنوعی: موهای خوشبوی او را در کنار صورتش نچرخان، زیرا که زیبایی او مانند مه زغالی پرواز میکند.
ای باد اگر به بردن جانت رسالت است
بر تو گرفت نیست، بگو ما بلا مابلاغ را
هوش مصنوعی: ای باد، اگر وظیفهات این است که جان مرا ببری، بر تو واجب نیست که بیوقفه این کار را انجام دهی، فقط بگو که ما با بلا (مشکلات) و غمهایمان چه باید بکنیم.
کامی ز عمر گیر و مده رایگان ز دست
روز وصال و عهد شباب و فراغ را
هوش مصنوعی: از عمر خود بهرهبرداری کن و فرصتها را به راحتی از دست نده. ایام خوشی و دوره جوانی را غنیمت شمار و از روزهای شاد و پیمانهای خوب آن استفاده کن.
زهاد حور و جنت و کوثر گزیدهاند
ما شاهدی و جام شرابی و باغ را
هوش مصنوعی: زاهدان به دنبال حور و بهشت و کوثر هستند، اما ما تنها شواهد عشق و لذت را چشیدهایم و در باغ شادی به سر میبریم.
روزی که کاسهٔ سر ناصر شود ایاغ
جان تازه گردد از لب لعلت ایاغ را
هوش مصنوعی: روزی که سر ناصر بر زمین بیفتد، جانم بار دیگر از لب لعل تو جان خواهد گرفت.