شمارهٔ ۱۱۷
سر امید نهم بر زمین حضرت دوست
به بوی آنکه مشرف شوم به صحبت دوست
نعیم هر دو جهان دادهام بهای غمش
کدام دولت شاهی رسد به دولت دوست
اگر چو شمع ببرند دشمنان سر من
به دوست که نتابم سر از مَحبت دوست
شکایت از غم دوران کمال بی ادبیست
چو روزگار مطیع است بر ارادت دوست
ز دوستان به جفا ترک عهد نتوان کرد
منافعی چو نهان است در مضرت دوست
ندای غیب شنیدست بارها ناصر
که مرد عشق ننالد ز درد و مَحبت دوست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سر امید نهم بر زمین حضرت دوست
به بوی آنکه مشرف شوم به صحبت دوست
هوش مصنوعی: من با تمام امیدم سرم را بر زمین میگذارم و به حضور خداوند نزدیک میشوم، به امید اینکه امکان گفتگو و نزدیکی با دوستم فراهم شود.
نعیم هر دو جهان دادهام بهای غمش
کدام دولت شاهی رسد به دولت دوست
هوش مصنوعی: من به بهای غم دوست، بهشت و نعمتهای هر دو جهان را به او تقدیم کردهام. کدام سلطنت و قدرت شاهانه میتواند به مقام و نعمت دوستی با او برسد؟
اگر چو شمع ببرند دشمنان سر من
به دوست که نتابم سر از مَحبت دوست
هوش مصنوعی: اگر دشمنان سر من را هم مانند شمع ببرند، باز هم از محبت به دوست دست برنمیدارم.
شکایت از غم دوران کمال بی ادبیست
چو روزگار مطیع است بر ارادت دوست
هوش مصنوعی: شکایت کردن از غم و مشکلات زمانه، نشانهی بیادبی است، چرا که دنیا بر اساس خواستههای دوست، رفتار میکند.
ز دوستان به جفا ترک عهد نتوان کرد
منافعی چو نهان است در مضرت دوست
هوش مصنوعی: برای حفظ دوستی و رابطه با دیگران، نباید به خاطر منافع شخصی به آنها آسیب زد، چون این کار میتواند به ضرر خود نیز تمام شود.
ندای غیب شنیدست بارها ناصر
که مرد عشق ننالد ز درد و مَحبت دوست
هوش مصنوعی: ناصر بارها صدای غیبی را شنیده است که میگوید، انسان عاشق به خاطر درد و عشق به دوستش شکایت نمیکند.